خبرنگارزن مستقل

این سایت به آزادی بیان احترام میگذارد و در چارچوب قانون ،اخلاق و نظام اسلامی گام برمیدارد.

خبرنگارزن مستقل

این سایت به آزادی بیان احترام میگذارد و در چارچوب قانون ،اخلاق و نظام اسلامی گام برمیدارد.

گزارش وارش از روستای تاریخی و گردشگری زروم در هزار جریب نکا:


زروم گنجواره ای سر سبز در بهشت شمالی


سکینه نوری تیرتاشی


یکی از روستاهای هدف گردشگری نکا که در قسمت جنوبی این شهرستان و بر بلندای  کوههای سرسبز جای گرفته است؛  روستای «زروم »می باشد به گفته اهالی نام این روستا برگرفته از کلمه زر به معنای فلزی گرانبها  است و زروم به معنای  مکانی  بر نشسته  روی گنج است    که در زمانهای دور  رومی ها برای بدست آوردن آلیاژی که طلا در آن وجود داشت به این مکان می آمدند ؛ هر چند  سند تاریخی برای اثبات این وجه تسمیه  وجود ندارد اما کنده کاری و حفاری های  غیر مجاز فراوان  در اطراف قبرستان تاریخی و حمام این روستا گفته محلی ها را تایید می کند .

زروم  همچون  گنجواره  ای سرسبز در فاصله 68 کیلومتر ی  شهر نکا واقع شده که با طی کردن مسیری بر فراز  کوههای پوشیده از کلزا ، گندم و درختان جنگلی کنار هم رج شده به ورودی این روستا خواهید رسید که با زمین های زراعی شالیزاری به صورت  پلکانی  آغاز می شود .

در ورودی این روستا پلی  بروی رودخانه وجود دارد که  از آب آن برای آبیاری مزارع اطراف استفاده می شود و  این پل راه ارتباطی با روستا را هموار می سازد.

هنگام ورود به این محوطه روستایی  تابلویی زرد رنگ دو زبانه به چشم می خورد که  با نوشتاری بدین مضمون «با مشارکت و همکاری اهالی روستای زروم و نهادهای محلی بنیاد مسکن انقلاب اسلامی پروژه بهسازی روستا را طی سالهای 94 تا 95 اجرا نموده است این پروژه در جهت کمک  به توسعه روستا شامل احداث پارک، جداره سازی، محل استقرار مسافر در مجاورت رودخانه ،پل عابر، سکوی قالیشویی، تنور عمومی و حفظ فضای سبز می باشد » از مسافران استقبال می کند.

 صبح یک روز بهاری بود که آفتاب به سر شاخه های جنگلهای جنوبی روستاهای هزار جریب نکا سلام می کرد و اشعه های زرد رنگ  آن شکوفه های درختان  زروم را قلقلک می داد ؛ به  دعوت اداره کل  بنیاد مسکن انقلاب اسلامی مازندران  به  زروم رفتیم تا  ساعتی را در کنار مردم این روستای جنگلی بگذرانیم.

 وارد روستا که شدیم اولین نکته ای که توجهم را به خود جلب کرد کوچه های سنگفرش شده  ای بود که  کل روستا را به هم امتداد می داد و متصل می کرد . چشم را که می چرخاندی خانه های زیبا سازی شده با معماری سنتی و طرحهای بومی به چشم می خورد که  گلدانهایی پر گل  بر ایوانهای آن  آویزان بود .

اغلب خانه های روستایی زروم در دو طبقه و به سبک معماری قدیم  در اتاقهای کنار هم چیده شده ساخته شده بودند که دیوارهای کاه گلی آنها را از هم جدا می کرد و  ایوانی باریک آن را  به هم متصل می ساخت و پنجره های چوبی   تعبیه شده که به طور زیبایی  رنگ آمیزی شده  بودند  دریچه ای  از خانه به  کوچه را بوجود می آورد و نور خورشید را به اتاقها دعوت می کرد.نما ی چوبی و کاهگلی  خانه های بومی  بهسازی شده بودند و با   ملاتی با کیفیت نماکاری و نقاشی   روی آنها صورت گرفته بود رنگهای سبز، بنفش  و قرمز با  همخوانی  خوبی  منظره زیبایی را جلوی چشمان گردشگران و بازدید کنند گان  قرار می داد و وجود ایوانهای زیبا با ستونهای چوبی و دو شاخه ، معماری معمول این روستا را به تصویر می کشید.

صدای  ساز  چشمه  روانی که از وسط زروم عبور می کرد همچون  سمفونی آرام بخش  فضای روستا را  پر نشاط می ساخت . زنانی با چادرهای گلی بر سر از میان درهای روستا  با چشمان مهربان خود ؛ غریبه هایی  را که در میان کوچه ها راه می رفتند و نگاهشان را به خانه های روستایی زیبا می انداختند  ؛ به تماشا می نشستند و آینده روستا را در قامت این گردشگران ترسیم می کردند .

فاطمه اولین زنی بود که در مرکز روستا با او روبرو شدیم  او که از زمان چشم گشودن در این دنیا  در زروم  زندگی می کرد .از تغییرات  مثبت این روستا به ما می گوید:« زروم دیگر  خالی از سکنه شده بود و همه اهالی از این روستا به شهر ها مهاجرت کرده بودند وکسی حاضر به زندگی در اینجا نبود ؛ سالها تنها  افراد کهنسال در اینجا  زندگی می کردند اما  از سال گذشته که  طرح هادی روستایی اجرا شد  این روستا جان دوباره ای گرفت  و گردشگران زیادی برای گذراندن روزهای تعطیل به زروم می آیند؛ حتی افرادی که سالها از این روستا دور بوده اند با شنیدن خبر  تغییراتی که  در این روستا ایجاد شد به روستا بر می گردند و زمین های رها شده خود را سرو سامان می دهند .»

وی که در فصل تابستان   با فروختن گردو به گردشگران منبع در آمدی برا ی خود ایجاد کرده بود ؛افزود:« اینجا زنان محلی آش درست می کنند و با پختن  غذاهای بومی،  نان محلی  و چاشنی هایی همچون  « اسبه حلوا »«آرد حلوا»«برنج حلوا» از گردشگران پذیرایی می کنند و همینطور هم منبع در آمدی برا ی خود و خانواده ایجاد می کنند.»

فاطمه را که با هزار امید به آینده ی روستا به گردشگران و بازدید کنندگان  نگاه می کرد ؛ ترک کردیم وبه  سمت رود خانه ای جاری شده از وسط زروم به راه افتادیم روی پل گردشگران از خود عکس های یادگاری می گرفتند و  بعضی هم پاهایشان را به آب می زدند و فریاد شادی سر می دادند.به سمت یکی از گردشگران  رفتم  تا از  او سوالهایی بپرسم.

*سلام اگر تمایل دارید خود را به ما معرفی کنید  و بفرمایید از کجا آمده اید.

-محمدرضا هستم و به همراه خانواده و مهمانهایمان که اهل نیشابور هستند از شهرستان نکا به اینجا آمدیم.

*کی تشریف آوردید و تا چه زمانی در روستا مستقر هستید؟

-دیروز  پنج شنبه آمدیم و بعد از ظهر جمعه بر می گردیم

*شب را در کجا گذارندید؟

-خانه ای کرایه کردیم و در آن ماندیم

*قیمت  اتاقها و خانه های اجاره ای چطور است؟

-اتاق اگر باشد سی  تا سی و پنج  هزار تومان است و خانه دربست  شبی هفتاد تا هشتاد هزار  تومان

*از سفرتان راضی بودید ؟

-بله

*آیا سالهای قبل هم به اینجا آمده بودید؟و نظرتان در خصوص اجرای طرح هادی گردشگری در این روستا چطور است؟

- بله؛ من  قبلا به این روستا آمده بودم اما وضعیتش خیلی داغون بود  اما از وقتی که تغییرات و اجرای  طرح  هادی انجام شد تعریف آن را زیاد شنیدیم و به همراه مهمانان و دوستانمان به اینجا می آییم.

*آیا نظری در خصوص  این روستا دارید  که بخواهید بیانش کنید ؟

-برای نگهدای بهتر و جذب گردشگرخیلی خوب  می شود اگر  روی فرهنگ مردم هم کار شود و برای شوراو دهیاری ها کلاس های آموزشی در این خصوص گذاشته شود  و امکانات رفاهی بیشتری  بیاورند مثلا بازارچه بزنند  تا از گردشگران پذیرایی بهتر انجام گیرد .او این حرف را زد و با مهمانانش به گردش در زروم ادامه داد.

اگر در گذشته نیز به این روستا مسافرت می کردید؛وضعیت بسامان شده و  تغییرات محسوس آن را به چشم می دیدید. روستای سوت و کور چند سال پیش حالا همیشه پر از صدای شادی مردمی است که به امید آینده ای بهتر از سرسبزی و آرامش روستایی استفاده  می کنند.

مرغ و خروسهای محلی و اردکهایی که در میان آب می جنبیدند در کنار درختان گردوی  چند صد ساله  منظره ای بکر از  زندگی روستایی در بهشت شمالی بود که در جلوی چشمانمان خودنمایی می کرد . گویی بنیاد مسکن انقلاب اسلامی مازندران توانسته  با اجرای طرح هادی علاوه بر زیبا سازی و بهساز ی همراه با وفاداری به معماری محلی و کالبد روستایی ،سبک کهن  و ارزش تاریخی آن را حفظ کرده و این روستا را به عنوان مکانی  با هدف گردشگری برای بازدید کنندگان فراهم سازد.

  سنگفرش زیبای کوچه ها و رنگ آمیزی بسیار خوب خانه ها و ستونهای چوبی آن آنقدر جلب توجه می کند که با خود حس می کردی  اینجا همان بهشت گمشده ای است که مدتها به دنبال آدرس آن می گشتی.

در کنار رودخانه و زیر سایه درختان چند صد ساله گردو تنوری تعبیه شده بود که گرمای برجا مانده از آتش به خاکستر نشسته آن  از  پختن نان محلی خبر می داد؛ روبروی این تنور خانه ای بزرگ قرار داشت که درب چوبی آن با کوبه ای زنجیری شکل  باز مانده بود و سگی در کنار آن آرمیده بود  وارد خانه که شدیم لیلا صاحب خانه از ما  استقبال کرد و از روی ایوان خانه به ما سلام داد .

لیلا که  از  ورود گردشگران به روستا راضی به نظر می رسید ؛گفت: « سه اتاق دارم که برای گردشگران آماده کرده ام و شبی سی و پنج  هزار تومان به مسافران اجاره می دهم .»

وی که با خوشرویی  جواب می داد گفت: « مسافرهایی از جنوب کشور هم داشته ام و در تعطیلات عید و آخر هفته ها مسافران به این روستا می آیند و من علاوه بر اتاق برای آنان غذا آماده می کنم .»

لیلا از ما برای دیدن اتاقهایش دعوت کرد ؛ اتاقهایی چهار گوش با پنجره های چوبی کوچک و بخاری های هیزمی نمای بومی  روستا را در کالبد سادگی ترسیم می کرد ؛ پنجره های اتاق توسط پارچه هایی با گلدوزی های سنتی پوشیده شده بود و تصویر منتسب شده به کودکی پیامبر اسلام و عکسهای خانوادگی سیاه و سفید روی دیوارها  به همراه بالش های قرمز رنگ  تمام  وسایل اتاقهای اجاره ای لیلا بود .حیاط بزرگ و طویله ای که در گوشه آن وجود داشت نمودی از زندگی ساده روستایی بود که می توانست علاقمندان به بوم گردی را راضی کند.

 وقتی روز به نیمه می رسید از او خداحافظی کرده  و به سمت زمین های شالیزاری اطراف روستا به راه افتادیم .سعید جوان سی و دو ساله ای بود که به همراه  چند مرد دیگر مشغول بیل زدن زمینی شیب دار بود که در همجواری زمین های پلکانی شالیزاری قرار داشت به سمتش رفتم تا با او صحبت کنم. وی که دستانش را روی صورتش می کشید و دست از بیل زدن بر نمی داشت  گفت:« ساکن زروم نیستم اما اصالتا  اهل اینجا هستم و امروز آمدم  تا در زمین خود درختان گیلاس ،گلابی و سیب بکارم .»

از او در خصوص  زروم پرسیدم و از وی خواستم توضیحاتی در این خصوص بدهد و او  ادامه داد :« زروم روستای تاریخی است  و آب و هوای خوبی دارد از وقتی که بنیاد مسکن این روستا  را  با اجرای طرح هادی  بهسازی کرده  بیشتر به اینجا می آییم و حتی مهمانهای خود را هم برای استفاده از این فضا به اینجا می آوریم .»

وی می گوید:«  از آنجایی که توان مالی مردم این روستا پایین است با دادن وام هایی با بهره کم می توان مردم را ترغیب کرد که برای احداث مراکز  خدمات دهی به گردشگران  اقداماتی  را انجام دهند   مطمئنا  وجود مراکز خدمات دهی بهتر برای استفاده گردشگران توسط مردم روستا  و اتاقهای بیشتر برای اقامت گردشگران از مسائلی است که میتواند در جذب گردشگر و بازدید کننده  این روستا اثر گذار باشد.»

علی که در روستا به برات معروف است  اما یکی دیگر از اهالی زروم است که همچون افراد دیگر روستا که در زروم ساکن هستند کشاورزی می کند ؛ وی می گوید:« اغلب  اهالی ساکن در روستا پیرمردو پیرزن هستند و تنها من و سه چهار نفر دیگر از دهه پنجاه هستیم که جوانتر بوده و در روستا ساکنیم .»

وی ادامه می دهد:« این روستا چند صد سال قدمت دارد و  از عمر حمام تاریخی  آن بیش از ششصد سال می گذرد  این حمام با لوله های  سفالی آبرسانی می شد که در طول زمان  زیر گل و خاک مدفون شده بود و پس از کنده کاری ها بیرون آمد. زروم حدود هزار تا دو هزار هکتار مراتع و مزرعه دارد وحدود  40 خانوار  در این روستا ساکن هستند  »

برات کاظمی در پاسخ به سوالم می گوید:« دو فامیل کاظمی و سلطانی بیشترین تعداد افراد را در این روستا شامل می شوند و افراد منتسب به این فامیل اغلب اهل روستای زروم هستند .»

آفتاب که از نیمه آسمان گذشته بود ؛ ما در پایان برنامه بازدید از روستای زروم به گفتگو با خلیل محمد پور پرداختیم که از زمان اجرای طرح هادی زروم همواره همراه مسئولان بوده و در جریان امور بهسازی قرار داشته است .او که  بتازگی  از  زمین کشاورزی  خود برگشته بود ؛ به ما گفت:«اجرای سنگفرش، دیوار سازی ،پل سازی،سنگ چین و گلکاری  از جمله کارهایی بود که بنیاد مسکن  استان  برای زروم انجام داده است. بنیاد مسکن وقتی به روستا آمد زروم بهم ریخته بود و کسی به اینجا نمی آمد اما با اجرای طرح و تمیز کردن و انجام  عملیات اجرایی این روستا بسیار زیبا شده است ؛بنیاد خیلی زحمت کشید .»

وی که برادر یکی از اعضای شورای روستای زروم است ؛ادامه داد:« بعد از اجرای  مرحله اول این طرح روزی 50 تا 100 گردشگر و بازدید کننده به زروم می آیند و این روستا امروز که تعطیلات آخر هفته است خودتان می بینید که چقدر شلوغ شده است .حتی پیش آمده گردشگری از آمریکا هم به اینجا آمد و از زیبایی های اینجا بسیار راضی بود .»

خلیل محمد پور که چهره او زیر آفتاب تابان خسته به نظر می رسید؛ افزود: « می توانم بگویم که زروم یکی از زیبا ترین روستاهای مازندران است و اگر این روستا از طریق رسانه ها به مردم معرفی شود گردشگران بیشتری از مواهب و زیباییهای طبیعی آن بهره می برند.»

صحبت های خلیل محمد پور کشاورز زرومی که تمام شد سنگفرش ها ی زیبایی را که با ساماندهی هسته اصلی روستا بسیار به چشم می آمد ؛ همراه با  بافت های با ارزش روستایی که در بلندای جنگلهای شمال قرار داشت تنها گذاشتیم و خستگی راه را به آب انداختیم و راهی شدیم .

 بی شک با توجه به ارتقاء کیفی عرصه های روستایی  همچون زروم  برای گردشگری  می توان به تولیدات  بومی و شناسایی هر چه بهتر ظرفیت ها و بالا بردن بهره وری از  چرخه بوم گردی به حفظ و نگهداری میراث بومی پرداخت و چرخ پوسیده گردشگری را دو باره به راه انداخت .

 

 

 

 

 

.

 

گزارش وارش از روزی برای پاسداشت پدر:


وقتی هنوز  برای درک واژه پدر کودکیم

 

سکینه نوری تیرتاشی

زمانی که  در تاریخ جوامع انسانی نهادی  همچون  خانواده شکل گرفت مرد در آن  نقش همسر و پدر  را  بر عهده داشت و برای تامین معاش سعی می کرد وسایل خوردو خوراک خانواده را فراهم سازد ؛ تا اینکه  با گذشت زمان و پیشرفته تر شدن و تکامل  جوامع انسانی پدر و مرد خانه با کار کردن و ایجاد در آمد و دریافت مبلغی از پول سعی می کردتا چرخ زندگی خانواده را بچرخاند.

هر چند نهاد  خانواده در جوامع مدرن تغییراتی را شاهد بود اما مرد در نقش پدر و همسر   هنوز ستون اصلی و نگهدارنده کانون خانواده است .و پاسداشت این نقش مهم برای پدر  در خانواده در همه ادیان سفارش شده و در بسیاری از آنان احترام به پدر و مادر از اصول اصلی اخلاقی است که به رعایت آن تاکید می شود .

در همه جای جهان و در کشورهای مختلف روز مرد و پدر تاریخی را  در تقویم کشورها به خود اختصاص داده است؛ اما در ایران این روز به مناسبت ولادت امام اول شیعیان حضرت علی (ع) نامگذاری شده است و همه ساله در این روز که در زمره  تعطیلات رسمی محسوب می شود ؛ از مقام والای پدران و مردان در جامعه تقدیر شده  و با اهدای هدایایی در خانواده های ایرانی پاس  داشته می شود به همین خاطر  و با نزدیک شدن به روز پدر  در شلوغی منتهی به این روز در  یکی از بازارهای مازندران حاضر شدیم   تا با تعدادی از افراد حاضر در بازار در این باره  گفتگو کنیم.

زهرا دختر نه ساله ای که با چادری بر سر همراه با  مادرش در خیابان امام بهشهر   مشغول گشت و گذار بود در پاسخ به سوال ما گفت:« این روزها که نزدیک به روز پدر است با مادرم برای خرید هدیه به بازار آمدیم تا برای پدرم  هدیه ای بخریم.»

*چه هدیه ای در نظر داری؟اگر دوست داری به ما هم بگو.

- می خواهیم برای پدرم  پیراهن بخریم و به او هدیه دهیم

*چرا این کار را برای پدرت انجام می دهی؟

- چون دوستش دارم و  او هم مرا دوست دارد و برای اینکه از زحمات او در زندگی تشکر کنم

مادر زهرا که زن جوانی است در زمان گفتگوی ما لبخندی زد و گفت :« زهرا امسال پول عیدی خود را جمع کرده که برای پدرش کادو  بخرد و از اینکار هم خوشحال است من هم دوست دارم فرزندم قدر محبت پدرش را بداند و به او احترام بگذارد.»

با مشارکت مادر زهرا در گفتگو از او خواستیم که شغل همسرش را برایمان بازگو کند :« همسرم  معلم مدرسه است و در کلاس هفتم تدریس می کند .»

به آنان روز بخیر گفتم و به یکی از فروشگاههای مردانه فروشی رفتم که چراغ ویترین آن  با لباس های بهاره بر تن مانکن ها ؛ توی چشم می زد به قیمت روی لباس ها که دقت کردم  رقم های مختلفی  را می توانستی ببینی و فروشنده  قدرت انتخاب خوبی  در اختیار خریدار می گذاشت ؛ بعد از انتخاب یکی از پیراهن های داخل مغازه به سمت صندوقدار رفتم تا مبلغ خرید  را بپردازم و در این  حین سوالاتی را از او پرسیدم ؛ بهروز که پشت صندوق و در ابتدای فروشگاه  نشسته بود با دندانهای ارتودنسی شده  رو به من کردو گفت :«  با توجه به اینکه تعطیلات عید  به تازگی به پایان رسیده  تا امروز استقبال زیادی  را  برای خرید کادوی روز پدر نداشتیم  ؛ مشتری  معمول خود را داریم اما آنقدر ها هم راضی کننده نیست .»

رسید پایان خریدم را برداشتم  و  در خیابان اصلی شهر   به سمت مرکز مشاوره ای به راه افتادم که  قرار بود  با خانم امیری روانشناس خانواده  در این مرکز  به گفتگو بنشینم و  در خصوص نقش پدر در خانواده با او دقایقی را بگذرانم و از این گفتگو  روایتی کوتاه را برای شما خوانندگان  بازگو کنم.

«همه ما انسانها در زندگی با اینکه روزی  بزرگسالی را تجربه می کنیم  اما رفتارهای کودکانه ای  را هنوز به دنبالمان می کشیم  . در بسیاری از کنکاش های خاطرات زندگی که دنبال مقصری برای ناکامی های خود می گردیم .خیلی از ما شاید نداشتن پدری پولدار را یکی از ناکامی های بزرگ زندگی بدانیم اما این تمام ماجرا نیست .گاهی با گذشتن دهه هایی از سن مان هنوز کوچکیم.» خانم امیری این را گفت و با انگشتانش خودکار آبی  رنگ میان دستانش را فشردو ادامه داد:« پدر نقش مهمی در خانواده که مهمترین نهاد اجتماعی است ایفا می کند هر چند در جامعه بر نقش اثر گذار زنان و مادران هم  بسیار تاکید می شود اما پدر شالوده اصلی تشکیل خانواده و بقای نسل می باشد .»

خانم امیری که با مقنعه سبز رنگش آرامش خاصی را به شنونده  القاء می کرد ؛ افزود:« مراجعانی دارم که رفتارهای  نادرست بعضی از پدران آسیب های زیادی به آنان وارد کرده   که  هنوز  در بزرگسالی هم با آن درگیرند ؛ این نکته نقش مهم تربیتی پدر را در خانواده نشان می دهد ما همواره نقش پدر را در خانواده به عنوان نقشی که امنیت و آرامش را  به خانه می آورد مثال می زنیم و از آن توقع ایفای چنین مسئولیتی را  داریم و این نقش معمول یک پدر در خانواده است اما اعتیاد پدر و  مرد  یک خانواده به راحتی می تواند کانون گرم آن را به زمستانی سرد تبدیل کند.»

وی  ادامه داد:«پدر در خانه  همچون مامن و پناهی است که می تواند اعتماد به نفس را در کودکان تجلی سازد وگاهی در نقش قاضی عادل ،پلیسی مهربان ،معلمی دانا و دوستی صمیمی نقش آفرینی کند  و درس زندگی را در گوش فرزندان تکرار نماید ؛ در واقع پدران می توانند در تربیت اجتماعی کودکان و مواجهه با دنیای بیرونی نقش مهمی داشته باشند هر چند در بعضی از خانواده هایی که مادران  بنا به دلایلی سرپرستی آن را بر عهده دارند بسیاری از نقش های پدر را مادر بازی خواهد کرد هر چند جای خالی نقش پدری هرگز پر نخواهد شد.»

وی که تا مقطع کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی  تحصیل کرده است و کارگاههای علمی و دوره های مختلف این رشته را در بهترین مراکز روانشناسی گذرانده یاد آور می شود:«  در پاسخ به سوال شما باید بگویم بدون شک رفتار پدران و مردان خانواده در محیط خانه تاثیر زیادی در آرامش جاری شده در خانواده و همچنین کاهش میزان آمار طلاق دارد .در بسیاری از مواقع افردی که به ما مراجعه می کنند نارضایتی آنان  ضعف در درک طرف مقابل است و اینکه دو طرف نتوانستند با سالها زندگی به شناخت خوبی از یکدیگر برسند.»

خانم امیری عینک روی چشمانش را برداشت و گفت:« وجود روزهایی که در آن رسانه ها  و مردم به نقش مهم پدر و مرد در خانواده  توجه  بیشتری داشته باشند و نقش پر اهمیت  مردان در اصل خانواده مورد تفکر قرار گیرد بسیار سازنده است .»

و سوال آخر از شما که برای همسرتان و یا پدرتان اگر در قید حیات هستند چه هدیه ای مد نظر دارید:«برای همسرم  با همکاری فرزندانم تلفن همراه جدید تری خواهیم خرید و برای پدرم که در  خانه قدیمی اش در گرگان ساکن است بالشت طبی و داروهایی که برای مصرف روزانه لازم  دارد.»

خانم امیری وقتی پاسخ آخرین سوالم را داد پلکی زدو اشکی که در چشمانش جمع شده بود لغزید از روی گونه هایش سقوط  کرد .در لحظه پایانی گفتگو او را با هزار آرزوی خوب تنها گذاشتم و با خود فکر کردم همیشه در زندگی روزهایی هست که انسان به خودش می آید تا ببینید کجای این کره خاکی ایستاده است و بفهمد این کره خاکی دایره ای است و هر چقدر هم بگردی باز به نقطه اول خواهی رسید و آن جز خانواده و دامان پدر و مادر نیست .

هر چند خیلی از آدم ها در روند طبیعی زندگی انسانی از این نعمت بی بهره می شوند و شاید پدران و مادران در قابی  روی دیوار و خاطره هایی در ذهن جا بگیرند و یا در قلب ها ادامه زندگی دهند اما همواره دعای خیر شان نقشه راه  زندگی همه فرزندان است .

همه انسانها  روزی کوچک بوده اند و دلشان خیلی نداشته ها را آرزو می کرد  از عروسک پشت ویترین مغازه گرفته تا بستنی چوبی نارنجی رنگ که گویی در زمان خودش بزرگترین رویای  هر کودکی بود که پدری می توانست آن را به راحتی بر آورده سازد .

هر چند در گیرو دار بی رحم و در گذار زندگی کمر خیلی از پدر ها  زیر سنگینی زمانو فشاراقتصادی حاکم بر جامعه  خم می شود اما  از بلندای ذهن و دعاهای آنان کاسته نخواهد شد.

کوچک که بودم همیشه با صدای بلند رادیوی پدرم از خواب بیدار می شدم که اخبار صبحگاهی را پخش می کرد.بالاخره بزرگ شدم و برایش یک رادیوی زیبا خریدم اما چقدر دیر ؛ گویی فراموش کرده بودم که دیگر گوش های  پدر به خوبی نمی شنود .حواسمان باشد گاهی خیلی زود دیر می شود .برای همه پدرها که جواهری ارزشمند در قلب فرزندانشان هستند و هیچ ساعت بی رحمی نمی تواند آنان را بگیرد.

روز پدر پیشاپیش مبارک

 

گزارش وارش از وضعیت یک بنای تاریخی در مازندران :

 


چشمه عمارت بهشهر زیر گرد فراموشی خاک می خورد

سکینه نوری تیرتاشی

«این بنا متعلق به  دوره صفوی است  و در اصل دو طبقه بوده ؛ هم اکنون طبقه همکف و جرزی از طبقه اول آن باقیمانده  است از ویژگیهای این بنا سیستم آبرسانی  آن است .در وسط عمارت همکف مظهر چشمه وجود دارد و با استفاده از تنپوشه های سفالی آب به حوضچه های طبقه اول هدایت شده و پس از سرریز  بصورت آبشار به چشمه طبقه همکف و حوض های اطراف بنا سرازیر می شده است  این بنا در روزگار آبادانی مزین به نقاشیهای رنگارنگ و کاشهای متنوع بوده است .» این تنها نوشته از بنای تاریخی «چشمه عمارت» بهشهر برروی تابلوی رنگ و رو رفته سبز رنگ در کنج دیوار   این محوطه تاریخی است که به سختی به چشم می آید.

بنای تاریخی« چشمه عمارت» در زمان شاه عباس اول  در دوران صفویه همزمان با بناهای دیگر  این دوران احداث شده است این بنای چهار ضلعی مستطیل شکل با ایوانهایی بزرگ و پنجره های قوسی شکل به همراه دو در شرقی و غربی در محوطه ای در قسمت جنوبی شهر بهشهر و در نزدیکی ارتفاعات سرسبز این شهر بنا شده است و به گفته مورخان استراحتگاه  تابستانه شاه عباس اول بوده که  از قدمت آن بیش از 400سال می گذرد هر چند در طول روزگاران با حوادث تاریخی  همچون آتش و جنگ دچار تحول شده و آنچه که از آن پا برجاست تنها آثار کوچکی از بنای زیبای تاریخی آن است.

در یکی از آخرین روزهای تعطیلات نوروزی به کمک بنرهای راهنمایی که توسط روابط عمومی شهرداری و شورای اسلامی بهشهر در سطح  شهر نصب شده بود  به محل این بنای تاریخی هدایت شدیم.ابر آسمان شهر را سربی رنگ کرده بود و باد گردو خاک اطراف محوطه تاریخی  را بلند می کرد از در کوچکی که برای بازدید از این بنا باز مانده بود وارد شدیم؛  در ورودی  تعبیه شده این ساختمان چند ماشین از تهران ،کرج و مشهد پارک شده بود .

اولین نکته ای که توجهم را  در محوطه به خود جلب کرد آب راههایی بود که دور ساختمان کشیده شده و به حوضچه های بزرگی می رسید رقص آجرهای کنار هم چیده شده چشم را نوازش می کرد و  نور کمرنگ خورشید از بنای تاریخی پرده برداشت و ساختمان بزرگ چهار گوش جلوی چشمانمان ظاهر شد .پنجره های قوسی  شکل روبروی ساختمان رو به حیاط بزرگی باز می شد و دور تا دور آن را آبراهها احاطه کرده بود.

سرم را که چرخاندم چشمانم به در ورودی غربی محوطه افتاد که با آجر مسدود شده بود . کل حیاط ساختمان توسط علف هاو گیاهان خودرو به طور نامنظمی  پوشیده شده بود و آب درون حوضچه ها راکد مانده و تیره بود. تاسیسات آبرسانی در کل محوطه  رخ نمایی می کرد.

به گفته محلی ها چشمه ای که در مرکز این ساختمان وجود دارد  و روی آن پوشیده شده  بخش زیادی از آب شهر بهشهر  را  تامین می کند و به همین خاطر تاسیسات آب و فاضلاب شهری  در این بنا  نمود زیادی دارد .آنها می گویند این بنای تاریخی  همواره محل کشمکش ادارات میراث فرهنگی و آب و فاضلاب شهری بوده است و  همین امر و بی توجهی برای رسیدگی به این اثر تاریخی سبب شد که در طول سالیان از شکوه و اصالت بنا آثار زیادی بر جا نماند.

 

وارد ساختمان که بشوید سقف بلندی توجه را جلب می کند در چهار کنج عمارت شاه عباسی  اتاقهایی با طاقچه هاو حوضچه های  چند تایی وجود دارد که نور آفتاب بدون هیچ حفاظی به درون آن  هجوم می آورد.

به ساختمان  که نگاه کنید  هرگز نمی توانید صدای بالا و پایین رفتن خدم و حشم شاه عباس را از پله های ساختمان  و صدای شر شر آبی که از دریچه دایره ای شکل سقف بر روی چشمه می ریخت  را بشنوید زیرا زنگار فراموشی همچون خوره به جان این بنا افتاده است.

در محوطه ساختمان مسافران نوروزی هم حضور داشتند به سمت  یکی از گردشگران نوروزی حاضر در محوطه  رفتم و  با او در خصوص وضعیت  این بنای تاریخی به صحبت نشستم.

*با سلام و تبریک سال نو به شما خواستم در صورت تمایل از شما سوالاتی را بپرسم.

- بفرمایید

*خود را برای ما معرفی می فرمایید؟

- بله ،سحرانه ودادی هستم و  از تهران آمدیم.

*چند روز است که به مازندران و بهشهر تشریف آوردید؟

- دو سه روزی است که  به مازندران آمدیم و اینجا مهمان یک خانواده بهشهری هستیم .

*چه شد که به دیدن بنای تاریخی چشمه عمارت آمدید؟

- من آثار باستانی را دوست دارم  و تمایل دارم  بیشتر در موردشان بدانم و خوشم می آید؛ به همین خاطر با لطف و معرفی  میزبانمان به اینجا آمدیم اینجا هم آدمهای خوب و مهربانی دارد و هم شهر  قشنگی است .

* نظر شما در مورد این بنا چیست؟

- ساختمان تاریخی قشنگی هست . اگر به این مکان ها بیشتر برسند  مردم می توانند بهتر استفاده کنند البته اینجا هم آقایی در مورد این ساختمان برایمان توضیح دادند .

*از این بازدید راضی بودید؟

-بله

در همین رابطه  یکی از گردشگران دیگر که از مشهد آمده بود گفت: «اینجا آنطور که فکرش را می کردیم نیست و از دیدن این مکان رضایتی ندارم.»

خانم ودادی و گردشگر مشهدی  را با همراهانشان تنها گذاشتم  ؛در حال عکس گرفتن از ساختمان بودم  که  نوری مامور یگان حفاظت میراث فرهنگی شرق مازندران به سمتم آمد فرصت را مغتنم شمردم و سوالاتی را در خصوص بنای «چشمه عمارت» از او پرسیدم.

«این عمارت مربوط به دوران صفویه  است  این ساختمان در گذشته  به خاطر جنگها و اتفاقاتی که  افتاد رو به نابودی رفت و آنچه که می بینید باقی مانده ای از این ساختمان است .»

مامور حفاظت ساختمان که مرد لاغر اندامی بود این را گفت و با نگاهی متفکرانه  انگشتانش را به  سمت سقف گنبدی شکل بنا نشانه گرفت و گفت: «از طبقه دیگر  این ساختمان ستونی باقی مانده که نشان دهنده وجود طبقه دوم در این بنا می باشد که می توانید ملاحظه بفرمایید در طبقه بالای بنا چهار حوضچه و جود دارد .»

آقای نوری مامور حفاظت و راهنمای ما همانطور که در مورد بنا توضیحاتی می داد دستش را روی حرف انگلیسی یادگاری نوشته ای کشید که به تازگی روی دیوار نقش بسته بود  و با نگاه تاسف بر انگیز از بی مهری به میراث تاریخی گلایه کردو ادامه داد:«   متاسفانه برخی از بازدید کنندگان روی این دیوار نوشته اند .»

وی رو به ما کردو گفت:«با همبستگی و هماهنگی مسئولان شهری وضعیت این بنا می تواند خیلی بهتر از این شود ؛بسیاری از مسافرانی که برای بازدید از این مکان می آیند به کشورهای دیگر هم سفر کرده اند و همواره از نحوه نگهداری این مکان ابراز نگرانی می کنند .امسال در طول تعطیلات نوروز مسافرانی از اغلب نقاط  کشور همچون قم ،تهران و سیستان و بلوچستان به این بنا مراجعه کردند و خواستار وجود امکانات و رسیدگی بیشتر به این مجموعه شدند .در اسفند ماه سال گذشته نیز گروهی از آلمان برای بازدید از این بنا آمدند.»

آقای نوری  راهنمای محوطه به سمت بیرون بنا آمدو حوضچه های پر از آب تیره رنگ را نشانم داد و گفت:«این حوضچه ها در چهار سمت ساختمان وجود دارد و آبها در کل ساختمان و اتاقها به گردش در می آمد اگر خوب دقت کنید می توانید ملاحظه کنید که معماری که برای هدایت آب در ساختمان بکار رفته بسیار منحصر به فرد است اینجا طوری طراحی شده که هوای درون ساختمان را متعادل می سازد  .» هر چند مامور حفاظت از میراث فرهنگی به خوبی از بنای تاریخی چشمه عمارت تعریف و توصیف می کرد اما این محوطه تاریخی هنوز با مکان گردشگری و تاریخی که مناسب بازدید گردشگران و مورد استقبال آنان باشد بسیار فاصله دارد .

 وقتی روز از نیمه گذشته بود و بعد از ظهر یک روز بهاری به محوطه تاریخی سلام می کرد رد آب نفوذ کرده به سقف ساختمان به همراه گل و لای محوطه دور  بنا بیشتر  به چشم می آمد هر چند مرمت هایی نیز روی سکوها ،گنبد و ایوانها و پنجره های قوسی شکل صورت گرفته بود اما این بنای تاریخی هنوز راه درازی تا شکوه سابق خود را می گذراند.

در خیابان منتهی به محوطه  تاریخی به سراغ یکی از اهالی رفتم ؛ خانم قنبری از ساکنان خیابانهای اطراف محوطه در گفتگو با ما بیان کرد:« این ساختمان سالهاست که متولی اش مشخص نیست ؛آب و فاضلاب است یا میراث فرهنگی ؟شهرداری هم قرار بود اینجا را بگیرد که نمی دانم آخرش چی شد؟  ما هر سال که مهمان از خارج از استان داریم  به این عمارت می رویم اما متاسفانه این محوطه باعث خجالت ما شده است چون هیچ امکاناتی ندارد .هر مهمانی که برای بازدید می بریم دیگر حاضر نیست برای بار دوم به این محوطه مراجعه کند .»

وی که زنی 54ساله است می گوید:«خیلی سال قبل این ساختمان پر از کاشی و نقش نگار زیبا  بود اما به خاطر رسیدگی نکردن این محوطه خیلی آسیب دید و به این شکل در آمد شما که گزارشگر هستید به مسئولان بگویید این ساختمانها خیلی ارزش دارند به این مکانها توجه کنند شاید حرف شما را بشنوند و رسیدگی کنند.» خانم قنبری این را گفت و در پاسخ به صدای پسرش از ما دور شدو رفت .


این روزگار غریب «چشمه عمارت »بهشهر است. حالا سالهاست که از آن همه شکوه شاهانه جز خاطره ای کمرنگ بر صفحه تاریخ  باقی نمانده است .ساکنان قدیمی این محوطه می گفتند ؛ اقوام یکی از زنان شاه عباس صفوی هنوز در این محوطه ساکن است و در سالهای گذشته از این ساختمان نگهبانی می کرده است .هر چند علاقه بیان توضیحات در خصوص این ساختمان توسط ساکنان اطراف آن بسیار زیاد بود ؛اما وقت بازدید رو به پایان می رفت  و ما باید محوطه را با آن همه روایت ترک می کردیم .وقتی از بنای  تاریخی« چشمه عمارت »دور می شدیم باد تند بهاری شروع به وزیدن کرد ؛ بادی که هنوز با نو شدن سال نتوانست گرد و خاک نشسته بر چهره این اثر تاریخی را پاک کند.

 

مکثی بر روزهای پایانی سال:


پایان خوش سیمرغ


سکینه نوری تیرتاشی


روزگار بر مراد و نامراد گذشت و سال به روزهای پایانی خود رسید.زمان  همچون تیری از کمان رها شده جست و ساعت های آخر سال شمسی به شماره افتاد.خشم پاییزی تمام شد و اضطراب زمستان به پایان رسید و شکوفه از سر شاخه های درختان زوال سرما را به خورشید پیام داد.

یکسال دیگر هم از همراهی و همگامی با مخاطبان گذشت . در این سال از بودن ها و نبودن ها گفتیم و از رسیدن ها و نرسیدن ها گلایه کردیم  ؛ از بازوان فهم نوشتیم و از ناتوانی درک فریاد بر آوردیم .شادی را روایت گر شدیم و از غم ها زمزمه کردیم .

روی ریل کلمات  کنار هم چیده شده قطار رشدو بالندگی را به حرکت در آوردیم به این امید که با نوشتن ها ، گفتن ها ،دیدن ها و شنیدن ها آگاهی را در جغرافیای بزرگ مرزبندی شده منتشر کنیم.

به سراغ مردانی رفتیم که در کنج زمان گوشه عزلت گزیده بودند و در لوای تنهایی خویش ساز پیری سر می کردند و از ندیدن ها شاکی بودند . از زنان و مردانی نوشتیم که هر چند کارو کاسبی زندگی شان عجیب به نظر می رسید اما وجود داشتند و از روزمرگی ها یشان روایت می کردند  ؛ از رنج ها و دردهایی نوشتیم  که پشت حصار سیاست ها فراموش شدند .به این امید قلم زدیم که خدایی ناکرده نقص ها و کمبودها  زیر آفتاب بی رحم  زمان بی رنگ نشود و  به عادت دچار نگردد و از تلنگر نیفتد .تلخند زدیم و در کارزار سخت ارزش های سطحی شده  در جامعه به کارکردهای هنجارها اشاره کردیم و ناهنجاری ها را نخ نما ساختیم . 

و حالا که سال به انتها رسیده شاید راه زیادی تا قله مقصود  مانده باشد اما ما بی شک به پایان خوش سیمرغ ایمان داریم.روزگارتان بر مراد و غم هایتان رو به زوال باد.پیشاپیش نوروزتان مبارک.

به پاس روز جهانی زنان:


شمع وجود زن را نمی توان خاموش کرد


سکینه نوری تیرتاشی


 زمستان که تمام شود برف و سرما دامن خود را بلند می کند و از این سرزمین فراری می شود و دوباره گلها با سربلندی به آفتاب سلام می کنند و پروانه ها به گرد شان می چرخند و طوافی عاشقانه را دگرباره آغازی تازه می کنند .

در این جهان بی دادو سامان می توان همه امکانات خوب یک زندگی را از افراد گرفت و آنان را در غم نان و زنجیر نام گرفتار کرد اما نمی توان احساس هیچ انسانی را از او گرفت و شمع وجود او را خاموش کرد ؛زن نیز اینگونه است.

یک لحظه همین جا ، جای دوری نرویم از همه  مضامین ترانه های عاشقانه گرفته تا نام سیارات و برندهای مطرح دنیا و هر  چه فکرش را بکنید نام و ردپای زنان دیده می شود .زن را نه می توان فراموش کرد و نه می توان نادیده گرفت این فرشته های بدون بال را  نمی توان با هیچ عنوانی کمرنگ کردو به فراموشی سپرد .زنان  وجود پرشکوهی هستند که همچون خورشیدی در اجتماع و خانواده می تابند و با صفای وجودشان آرامش را در فضای همه خانه ها می دوانند.

زهره پرستار است و برخی شبها تا صبح بیدار می ماند ،منصوره هم یک وکیل تمام عیار است و فرشته هم  کد بانویی که دست پختش شهره  همه فامیل است همه اینها زنانی  هستند که هر روز در خیابان ،کوچه و بازار  دیده می شوند و با شمایلی متفاوت اما جنسی یکسان روزگارشان را سپری می کنند.

باید از جنس خودشان باشی تا به خوبی بتوانی از آنان بنویسی و زندگی شان را روایت کنی .جمع های زنانه ، قهوه خوردن  بعد از ظهر ها  به همراه گپ و گفت های  صمیمی  که  موضوعش می تواند   شامل اشک ها و لبخند ها و سرنوشت های متفاوت  باشد را تنها  زنان به خوبی درک می کنند .

زن بودن  در زندگی نعمتی است که این جنس از آن بهره مند شدند  .هر چند برخی با این نظر که زنان موجودات ساده و بی آلایشی هستند مخالف باشند اما مطمئن باشید جهان بدون زنان دایره تاریک و سیاهی بود که بی شک حیات  در آن امری نا ممکن  می نمود  و حالا با وجود این فرشتگان آرامش رویایی وزندگی  به این کره خاکی رو نموده است.

زن این موجود دو حرف نقش مهمی در زندگی نوع بشر ایفاکرده است و با نقش آفرینی های متفاوت توانسته تاثیری بس شگرف را در روند تکامل جوامع بشری بازی کند .زنان در طول تاریخ سبب ساز جنگ و صلح ها بوده اند و همیشه نقش پر رنگ آنان بر دیوار بلند تاریخ  حک شده است و نمی توان به راحتی این موجود مقدس را در سایه مرد سالارانه گم کرد.

نقش زنان در تحکیم خانواده به عنوان مهمترین نهاد اجتماعی امری غیر قابل انکار است.زنان در نقش های همسر،مادر  و خواهر می توانند در روند شکل گیری جامعه پذیری مردان و رشد آنان در روند حیات بشری بسیار پر اهمیت ظاهر شوند.

نقش زنان در همه امور اجتماعی آنقدر واضح  است که نمی توان آن را در اقتصاد ،سیاست و اجتماع  گنگ نشان داد و خاموش کرد .زنان در روند توسعه کشورها و تربیت نیروی انسانی ،نحوه تربیت و اشاعه اخلاق نقش ارزنده ای دارند .علاوه بر مفهوم فراگیر نقش های زنانه، گذری بر  روند سبک زندگی این قشر در مازندران نیز نیازمند نگاهی بس کوتاه در این مقال است . زنان مازندرانی در گذشته  به دلیل ماهیت کشاورزی این استان و شاید هنوز هم  به عنوان نیروی موثر در روند انجام  کارهای خانه و مزرعه محسوب می شدند  .زنان علاوه بر کار در مزرعه  وظیفه پرورش نسلی برای انجام کارها را نیز برعهده داشتند .از پختن نان و رفت و روب کردن خانه گرفته  تا  وجین کردن دوشادوش شوهر  از وظایف زنان مازندارنی بود.شاید حالا تصوری که از زن مازندرانی در ذهن ها متبادر باشد خیلی با تصویر زن پاک و بی آلایش پیراهن پوشی  که در شالیزار مشغول نشا است؛ تفاوت کرده باشد.تغییر در سبک زندگی و پوشش زنان مازندرانی روایت تازه ای از نوع نگاه آنان به زندگی است و دریچه ای که زنان مازندرانی برای نگریستن به جهان پیرامون خود  باز کرده اند با نسل های دهه  های گذشته تفاوت فاحشی داشته است .

زنان مازندرانی با احترام به گذشته پر افتخار مادربزرگ هایشان  نه می خواهند  همچون آنان  باشند و نه می خواهند مثل مادرانشان زندگی کنند آنان به خوبی به حقوق خود آگاهند و دوست دارند هویت تازه ای برای خود داشته باشند .هویت تازه ای که  نقش زن را  در زندگی  غیر قابل انکار ساخته است .زنان امروز مازندرانی می توانند مدیران خوبی در خانه باشند و در عین حال هم می توانند در اجتماع به نحو بسیار شایسته ای حضور یابند  و مردان خود را با ترسیم نقش زیبایی از پرتره زندگی  به زیستن  در روزگاری بهتر امیدوار سازند.نقش پر رنگ زنان هیچ گاه در مقابل نقش مهم مردان قرار نگرفته و نخواهد گرفت بلکه آگاهی زنان نسبت به نحوه زندگی بهتر می تواند درک مناسب تری از یک زندگی موفق و بی تلاطم برای زیستن در جهانی زیباتر  داشته باشد.پایان سخن باید گفت توجه به نقش و اثر گذاری زنان بر رشد هر جامعه ای می تواند نقشه راهی روشن برای رسیدن به فرداهای بهتر باشد .17اسفند ماه روز جهانی زن بر تمامی زنان ایرانی گرامی باد .