خبرنگارزن مستقل

این سایت به آزادی بیان احترام میگذارد و در چارچوب قانون ،اخلاق و نظام اسلامی گام برمیدارد.

خبرنگارزن مستقل

این سایت به آزادی بیان احترام میگذارد و در چارچوب قانون ،اخلاق و نظام اسلامی گام برمیدارد.

گذر



عصر ایران - یک زمانی، هر که "دکتر" بود، ارج و قربی داشت چرا که این عنوان، نشان می داد صاحبش سال ها در طلب علم زحمت کشیده و اکنون به مرتبتی چنان عظیم در یک رشته علمی رسیده که می تواند در آن علم، اظهار نظر کند و نظرش نیز صائب و مورد توجه باشد.

اینک اما با وضعیت دانشگاه ها، اعم از دولتی و آزاد و علمی کاربردی و غیرانتفاعی و ... شأن و شوکت مدارک دانشگاهی فروپاشیده است و چه بسیار آقا و خانم دکترهایی هستند که نمی توانند درباره رشته ای که مدعی دکتر بودن در آن هستند، حتی یک ساعت بحث خالص علمی کنند یا مقاله ای بنگارند و در این میان، دل انسان می سوزد برای دکترهای واقعی که در میان این همه ناخالصی واقعاً دکتر هستند.

اگر این اَبَر بحران، مدیریت و رفع و رجوع نشود، دیری نخواهد پایید که علم و دانش به کل از سرزمینی که از ابن سیناها و رازی ها و حسابی ها به ارث رسیده است، ریشه کن شود و برهوتی از نادانی با کلی آدم های مدعی بر جای بماند؛ فاجعه ای بدتر از خشکسالی.

مونولوگ؛ هر کسی سنگی می زند و در می رود



دوستی مطلع می گفت از وقتی که این سیستم تعبیه شده است، تعداد افرادی که قبل از به جریان افتادن پرونده هایشان با یکدیگر مصالحه می کنند، اندکی اما معنا دار، افزایش یافته است. علت نیز البته نه خود دستگاه نوبت دهی که فرصت چند دقیقه ای است که طرفین دعوا تا رسیدن نوبت شان در اختیار دارند و می توانند در این چند دقیقه کوتاه با یکدیگر گفت و گو کنند و به این نتیجه برسند که بهتر است با مسالمت، مشکل را حل کنند.
عصر ایران؛ جعفر محمدی - ما از روزی که حرف زدن را یاد می گیریم، درگیر "مونولوگ" هستیم؛ یعنی یکی می گوید و یکی دیگر فقط گوش می کند:
ابتدا این پدر و مادر و سایر بزرگ ترهای خانواده و فامیل هستند که امر و نهی می کنند و ما گوش می کنیم.
سپس معلمان و مدیران و ناظم ها هستند که امر و نهی می کنند و ما فقط گوش می کنیم و مجری هستیم.
در خدمت سربازی هم که نیمی از جامعه تجربه اش می کنند ، بازار مونولوگ به مراتب داغ تر است.
در محل کار هم، این رئیس است که می گوید و ما گوش می کنیم.
در عرصه عمومی هم اوضاع بهتر نیست و برای قرن های متمادی، این حکومت است که می گوید و مردم شنونده اند.
در روابط همسران نیز، عمدتاً مونولوگ حاکم است و بر اساس این که مرد گوینده مطلق است و زن شنونده یا برعکس، خانواده های مردسالار یا زن سالار شکل می گیرند.

گفت و گو، اما نقطه مقابل مونولوگ است. در گفت و گو برخلاف مونولوگ، هر دو طرف به طور مساوی فرصت سخن گفتن دارند.
اگر بخواهیم مشکلات جامعه ایرانی را به طور بنیادین بررسی کنیم، بی گمان فقدان فرهنگ گفت و گو، یکی از مهم ترین و اساسی ترین مصائب جامعه ایرانی است که اگر فقط همین یک مورد اصلاح شود، بسیاری از مشکلات حل می شود.

گفت و گو دو مقدمه لازم دارد: یکی خوب گوش کردن و  دیگر استدلال داشتن.
یعنی اگر کسی بخواهد گفت و گو کند، باید ابتدا گوش کردن را یاد بگیرد. واقعیت این است که ما ، چندان با هنر گوش کردن آشنا نیستیم. اکثر ما وقتی در حال گوش کردن هستیم، در واقع گوش نمی کنیم که استدلال را بشنویم و تجزیه و تحلیل کنیم؛ ما در حالی که ظاهراً گوش می کنیم، در واقع خودمان را برای جواب دادن آماده می کنیم. طرف مقابل هم همین طور!

به همین دلیل است که کمتر مشاهده کرده ایم دو نفر بحث کنند و در آخر، یکی بگوید من از حرف های شما متقاعد شدم و از دیدگاه قبلی ام برگشتم و طرق مقابل هم بگوید فلان بخش از استدلال های شما درست بود... .
گوش کردن، آنقدر مهم و حیاتی است که در این باره، حتی کتاب هایی هم در دنیا نوشته شده است.

اما دومین مقدمه گفت و گو، استدلال داشتن است. اگر کسی بخواهد در یک فرهنگ گفت و گومدار زندگی کند، ناگزیر از مجهز شدن به منطق و استدلال است. جامعه ای هم که مردمانش منطقی و استدلال گرا باشند، در همه زمینه ها رشد خواهد کرد.

در سال های اخیر در کلانتری های برخی شهرها، برای مراجعین دستگاه های نوبت دهی تعبیه شده است؛ دوستی مطلع می گفت از وقتی که این سیستم تعبیه شده است، تعداد افرادی که قبل از به جریان افتادن پرونده هایشان با یکدیگر مصالحه می کنند، اندکی اما معنا دار، افزایش یافته است. علت نیز البته نه خود دستگاه نوبت دهی که فرصت چند دقیقه ای است که طرفین دعوا تا رسیدن نوبت شان در اختیار دارند و می توانند در این چند دقیقه کوتاه با یکدیگر گفت و گو کنند و به این نتیجه برسند که بهتر است با مسالمت، مشکل را حل کنند.

وقتی فرهنگ گفت و گو نباشد، حتی مسوولان کشور نیز به جای آن که باهم رو در رو حرف بزنند و حرف بشوند، از روش مونولوگ استفاده می کنند، بدین گونه که هر کدام، از تریبون های خاص خودشان سخن می گویند تا در همان لحظه، جواب نشنوند و خدای ناکرده، گفت و گو صورت نگیرد! در جامعه مونولوگ محور، هر کسی سنگی می زند و در می رود.

فقدان فرهنگ گفت و گو خانواده ها را از هم می پاشد،  سیاست را به تنش می کشد، تجارت را کند می سازد، علم را متوقف می کند، دوستی ها را آکنده از سوء تفاهم می کند، بدگمانی را در همه سطوح از خانواده تا کلان کشور رواج می دهد و ... .

نکته اینجاست هیچ وقت هم نخواسته اند گفت و گو را یادمان دهند چرا که اولاً آنان که باید یاد بدهند، خود نمی دانند و ثانیاً مونولوگ، بیشتر به کارشان می آید.

اما چه باید کرد؟ چاره نزد خودمان است:
از همین امروز، گفت و گو را شروع کنیم. اول از همه خوب گوش کردن را تمرین کنیم. تصمیم بگیریم که وقتی کسی حرف می زند، با دقت به او گوش کنیم و هیچگاه وسط حرف دیگری نپریم. استدلال را مقدم بر هر چیزی بدانیم. اگر نقدی داریم متوجه استدلال ها کنیم نه اشخاص. احترام افراد را در گفت و گو حفظ کنیم. یاد بگیریم که اگر حرف طرف مقابل مان منطقی بود، علناً پذیرش آن را اعلام کنیم و تصور نکنیم که متقاعد شدن، به معنای شکست خوردن است. در فرهنگ گفت و گو، متقاعد شدن یعنی احترام به عقلانیت و این، ارزش کمی نیست.

از همین امروز، گفت و گو را آغاز کنیم.

فاجعه ملی در کمین آینده: مغز 800 هزار کودک ایرانی رشد نمی کند!

بعد از ارائه این کارت بانکی، هم به مادر کودک درباره نحوه تغذیه فرزندش آموزش داده می شود و هم مجدداً پایش رشد کودکان در خانه های بهداشت ادامه می یابد تا مشخص شود که واقعاً کارت خرید برای تغذیه فرزند به کار رفته است. نمودارهای رشد، نشان دهنده وضعیت تغذیه کودک و تفاوت آن با دوره قبل از کارت تغذیه است.
عصر ایران - آیا تا 20 سال آینده، یک چهارم جمعیت جوان ایران عقب ماندگی های ذهنی خواهند داشت؟ حتی فکر کردن به این موضوع هم دلهره آور است چه رسد به این که بدانیم این یک خطر واقعی است.

90 درصد رشد مغزی انسان ها، تا 6 سالگی آنها شکل می گیرد. بنابراین اگر رشد مغزی کودکی در این سنین تکامل نیابد، او تا آخر عمر، با ذهنی تکامل نیافته زندگی خواهد کرد.

این عقب ماندگی ذهنی، نه فقط زندگی شخصی او که کل جامعه را متأثر خواهد کرد: از زندگی خانوادگی و زناشویی و تربیت فرزندان گرفته تا آسیب های اقتصادی و بزه های اجتماعی.

علت این عقب ماندگی و رشد ناکامل مغزی نیز بسیار ساده است: "سوء تغذیه".

یک خبر بد

خبر بد - و واقعاً بد - این است که حدود 800 هزار کودک زیر6 سال ایرانی از سوء تغذیه رنج می برند که حدود یک چهارم کل کودکان ایرانی در این سن هستند.

برآوردها حاکی از آن است که نیمی از این تعداد، بر اثر عواملی مانند بیماری و فقر فرهنگی درگیر سوء تغذیه اند و نیمی دیگر از این کودکان زیر 6 سال، فقط و فقط به این خاطر دچار سوء تغذیه و رشد ناکامل مغزی هستند که در خانواده های تهیدست به دنیا آمده اند.

روزها و ماه ها و سال های این کودکان در شرایطی سپری می شود که نرسیدن مواد غذایی لازم به وجود کودکانه شان، آنها را محکوم می کند که عمری را با مغزهایی تکامل نیافته به سر کنند.

این کودکان چگونه شناسایی می شوند؟

وزارت بهداشت، در تمام مناطق کشور شبکه بهداشتی گسترده ای دارد که همه روستاها را تحت پوشش خود قرار می دهد.
هر کودکی بعد از تولد، تحت پایش سلامتی قرار می گیرد و رشد قد و وزن و نیز واکسن های او در کارت پایش رشد ثبت می شود.

فاجعه ملی در کمین آینده: مغز 800 هزار کودک ایرانی رشد نمی کند!

کارشناسان بهداشت در سراسر کشور به ویژه در مناطق روستایی و محروم متوجه شده اند که تعداد قابل توجهی از کودکان، رشد متناسب با سن شان را ندارند. بررسی ها نشان داد که بسیاری از این کودکان زیر 6 سال در خانواده های مستمندی زندگی می کنند که قادر به رفع نیازهای غذایی کودکانشان نیستند.

این وضعیت باعث شد که سازمان ملل، ایران را در زمره کشورهایی بداند که دارای شیوع بالای سوء تغذیه در میان کودکان زیر 6 سال هستند.

در سال های گذشته، طرحی برای رفع سوء تغذیه کودکان زیر 6 سال در کشور اجرا شده است که طی آن، تنها 85 هزار کودک تحت پوشش قرار گرفتند. با این حال، گزارش بعدی سازمان ملل حاکی از بهبود نسبی در کشور و قرار گرفتن ایران در میان کشورهای با شیوع متوسط سوء تغذیه بود.

در این طرح، کارشناسان و پزشکان وزارت بهداشت کودکان درگیر سوء تغذیه را شناسایی و به کمیته امداد معرفی می کنند. کمیته امداد نیز بعد از بررسی وضعیت مالی خانواده ها، به سرپرستان این کودکان، کارت بانکی ویژه و کد داری می دهد که صرفاً برای خرید در فروشگاه های مواد غذایی محل اقامت تعریف شده اند. شبکه بانکی نیز در این پروژه دخیل است.

تا سال گذشته این رقم، ماهانه 60 هزار تومان بود ولی امسال قرار است به 70 هزار تومان برسد.

بعد از ارائه این کارت بانکی، هم به مادر کودک درباره نحوه تغذیه فرزندش آموزش داده می شود و هم مجدداً پایش رشد کودکان در خانه های بهداشت ادامه می یابد تا مشخص شود که واقعاً کارت خرید برای تغذیه فرزند به کار رفته است. نمودارهای رشد، نشان دهنده وضعیت تغذیه کودک و تفاوت آن با دوره قبل از کارت تغذیه است.

صدها هزار کودک باقی مانده اند!

همان طور که گفته شد، از میان 400 هزار کودک فقیر که دچار سوء تغذیه هستند، تنها 85  هزار نفرشان تحت پوشش اند. منابع مالی موجود نیز اجازه نمی دهد بقیه کودکان تحت پوشش قرار بگیرند و این در حالی است که آنها هر روز بزرگ تر و بزرگ تر می شوند و تنها فرصت تمام زندگی شان برای تکامل مغزی که تا 6 سالگی است، از دست می رود؛ زمان علیه آنهاست.

به علاوه باید درباره 400 هزار کودکی دیگر که نه به خاطر فقر مالی که عمدتاً به دلیل ناآگاهی خانواده ها ، درگیر سوء تغذیه هستند، فکری شود و آموزش های گسترده ای از طریق سیستم آموزشی، رسانه ها و شبکه بهداشت ارائه شود تا زندگی این کودکان معصوم نجات یابد.

چقدر پول لازم است؟

برای رفع سوء تغذیه هر کودک در طول یک سال ، فقط 840 هزار تومان نیاز است. با ضرب این رقم در عدد 400 هزار، به عدد 336 میلیارد تومان می رسیم. یعنی کافی است روزانه 920 میلیون تومان خرج شود تا 400 هزار کودک زیر 6 سال از سوء تغذیه و عدم رشد مغزی نجات یابند و متعاقب آن، جامعه آینده، از آثار منفی جمعیتی با ذهن های عقب مانده، رها شود.

کودکان فقیر ایران دچار سوء تغذیه اند. آینده ایران در خطر است. کسی متوجه این فاجعه هست؟!

«عصرایران»، بهترین سایت خبری ایران در رأی گیری مردمی شد


در هفتمین جشنواره وب ایران
برنده شدن عصرایران، آن هم با آرای مردم، بهترین هدیه ای بوده که تا کنون دریافت کرده ایم؛ این انتخاب مردمی، وظیفه ما را سنگین تر می کند و امیدواریم بتوانیم همواره صدای مردم ایران باقی بمانیم.
عصرایران، به عنوان بهترین سایت خبری ایران از نظر مردم ایران انتخاب شد.«عصرایران»، بهترین سایت خبری ایران در رأی گیری مردمی شد

به گزارش "جشنواره وب ایران" که همه ساله با حضور هزاران سایت فارسی زبان برگزار می شود، در سال 1393 ، سایت خبری عصرایران توانست با کسب بیشترین آرای مردم، عنوان "برنده مردمی" را به خود اختصاص دهد. امسال 12000 سایت در این جشنواره حضور داشتند.

عصرایران در اولین حضور خود در این جشنواره ، توانست به میان 5 کاندیدای نهایی این رقابت راه یابد و در نهایت، بیشترین رأی مردمی را از آن خود کند و منتخب مردم ایران شود.
همچنین جام جم آنلاین نیز توانست منتخب داوران این جشنواره باشد که عصرایران به دوستان رسانه ای خود در جام جم آنلاین نیز تبریک و همچنین به دست اندرکاران جشنواره نیز خدا قوت می گوید.

عصرایران، این موفقیت را بعد از خداوند متعال، مدیون مردم قدرشناس ایران است که آرای پر ارزش خود را متوجه این رسانه کردند. بنابراین، از همراهی همه کسانی که در طول سال های اخیر با ما بوده اند و در این انتخاب نیز به سایت خودشان رأی دادند - یا حتی رأی ندادند - از صمیم قلب سپاسگزاری می کنیم و این موفقیت گروهی را به همه همراهان مهربان عصرایران تبریک می گوییم.

برنده شدن عصرایران، آن هم با آرای مردم، بهترین هدیه ای بوده که تا کنون دریافت کرده ایم چرا که معتقدیم، بعد از خداوند بزرگ، مردم بهترین، منصف ترین و دقیق ترین داوران و ناظران بر عملکردها هستند.

انتخاب به عنوان برترین سایت خبری با رأی مردم، وظیفه عصرایران را سنگین تر و سنگین تر می کند و امیدواریم بتوانیم همواره صدای مردم ایران باقی بمانیم.
عصرایران، همچنان به کمک و همراهی یکایک کاربران خود نیازمند است تا انشاء الله بتواند سایت مردم ایران باشد و چه افتخاری بزرگ تر از این!

فکر کردن درد دارد / غیر رسمی سردبیر


دخترم دارد کارتون "باب اسفنجی" را نگاه می کند؛ من هم مشغول کارهای سایت هستم و عین حال ، صدای شخصیت های کارتون را دارم می شنوم.
الان یکی از آنها - که ندیدم کی بود و مهم هم نیست که کی بود - گفت: فکر کردن درد دارد!

ناخودآگاه یاد گروه های تندرویی افتادم که هر چه آنها را به فکر و اندیشه دعوت می کنی ، فقط داد زدن و رگ گردن متورم کردن و شعار دادن و انگ زدن را تکرار می کنند.
فکر می کنم این معما که چرا آنها اساساً فکر و تحلیل نمی کنند برایم حل شد: آنها هم مانند شخصیت کارتون باب اسفنجی باور دارند که "فکر کردن داد دارد".