خبرنگارزن مستقل

این سایت به آزادی بیان احترام میگذارد و در چارچوب قانون ،اخلاق و نظام اسلامی گام برمیدارد.

خبرنگارزن مستقل

این سایت به آزادی بیان احترام میگذارد و در چارچوب قانون ،اخلاق و نظام اسلامی گام برمیدارد.

گزارش وارش از روزی برای پاسداشت پدر:


وقتی هنوز  برای درک واژه پدر کودکیم

 

سکینه نوری تیرتاشی

زمانی که  در تاریخ جوامع انسانی نهادی  همچون  خانواده شکل گرفت مرد در آن  نقش همسر و پدر  را  بر عهده داشت و برای تامین معاش سعی می کرد وسایل خوردو خوراک خانواده را فراهم سازد ؛ تا اینکه  با گذشت زمان و پیشرفته تر شدن و تکامل  جوامع انسانی پدر و مرد خانه با کار کردن و ایجاد در آمد و دریافت مبلغی از پول سعی می کردتا چرخ زندگی خانواده را بچرخاند.

هر چند نهاد  خانواده در جوامع مدرن تغییراتی را شاهد بود اما مرد در نقش پدر و همسر   هنوز ستون اصلی و نگهدارنده کانون خانواده است .و پاسداشت این نقش مهم برای پدر  در خانواده در همه ادیان سفارش شده و در بسیاری از آنان احترام به پدر و مادر از اصول اصلی اخلاقی است که به رعایت آن تاکید می شود .

در همه جای جهان و در کشورهای مختلف روز مرد و پدر تاریخی را  در تقویم کشورها به خود اختصاص داده است؛ اما در ایران این روز به مناسبت ولادت امام اول شیعیان حضرت علی (ع) نامگذاری شده است و همه ساله در این روز که در زمره  تعطیلات رسمی محسوب می شود ؛ از مقام والای پدران و مردان در جامعه تقدیر شده  و با اهدای هدایایی در خانواده های ایرانی پاس  داشته می شود به همین خاطر  و با نزدیک شدن به روز پدر  در شلوغی منتهی به این روز در  یکی از بازارهای مازندران حاضر شدیم   تا با تعدادی از افراد حاضر در بازار در این باره  گفتگو کنیم.

زهرا دختر نه ساله ای که با چادری بر سر همراه با  مادرش در خیابان امام بهشهر   مشغول گشت و گذار بود در پاسخ به سوال ما گفت:« این روزها که نزدیک به روز پدر است با مادرم برای خرید هدیه به بازار آمدیم تا برای پدرم  هدیه ای بخریم.»

*چه هدیه ای در نظر داری؟اگر دوست داری به ما هم بگو.

- می خواهیم برای پدرم  پیراهن بخریم و به او هدیه دهیم

*چرا این کار را برای پدرت انجام می دهی؟

- چون دوستش دارم و  او هم مرا دوست دارد و برای اینکه از زحمات او در زندگی تشکر کنم

مادر زهرا که زن جوانی است در زمان گفتگوی ما لبخندی زد و گفت :« زهرا امسال پول عیدی خود را جمع کرده که برای پدرش کادو  بخرد و از اینکار هم خوشحال است من هم دوست دارم فرزندم قدر محبت پدرش را بداند و به او احترام بگذارد.»

با مشارکت مادر زهرا در گفتگو از او خواستیم که شغل همسرش را برایمان بازگو کند :« همسرم  معلم مدرسه است و در کلاس هفتم تدریس می کند .»

به آنان روز بخیر گفتم و به یکی از فروشگاههای مردانه فروشی رفتم که چراغ ویترین آن  با لباس های بهاره بر تن مانکن ها ؛ توی چشم می زد به قیمت روی لباس ها که دقت کردم  رقم های مختلفی  را می توانستی ببینی و فروشنده  قدرت انتخاب خوبی  در اختیار خریدار می گذاشت ؛ بعد از انتخاب یکی از پیراهن های داخل مغازه به سمت صندوقدار رفتم تا مبلغ خرید  را بپردازم و در این  حین سوالاتی را از او پرسیدم ؛ بهروز که پشت صندوق و در ابتدای فروشگاه  نشسته بود با دندانهای ارتودنسی شده  رو به من کردو گفت :«  با توجه به اینکه تعطیلات عید  به تازگی به پایان رسیده  تا امروز استقبال زیادی  را  برای خرید کادوی روز پدر نداشتیم  ؛ مشتری  معمول خود را داریم اما آنقدر ها هم راضی کننده نیست .»

رسید پایان خریدم را برداشتم  و  در خیابان اصلی شهر   به سمت مرکز مشاوره ای به راه افتادم که  قرار بود  با خانم امیری روانشناس خانواده  در این مرکز  به گفتگو بنشینم و  در خصوص نقش پدر در خانواده با او دقایقی را بگذرانم و از این گفتگو  روایتی کوتاه را برای شما خوانندگان  بازگو کنم.

«همه ما انسانها در زندگی با اینکه روزی  بزرگسالی را تجربه می کنیم  اما رفتارهای کودکانه ای  را هنوز به دنبالمان می کشیم  . در بسیاری از کنکاش های خاطرات زندگی که دنبال مقصری برای ناکامی های خود می گردیم .خیلی از ما شاید نداشتن پدری پولدار را یکی از ناکامی های بزرگ زندگی بدانیم اما این تمام ماجرا نیست .گاهی با گذشتن دهه هایی از سن مان هنوز کوچکیم.» خانم امیری این را گفت و با انگشتانش خودکار آبی  رنگ میان دستانش را فشردو ادامه داد:« پدر نقش مهمی در خانواده که مهمترین نهاد اجتماعی است ایفا می کند هر چند در جامعه بر نقش اثر گذار زنان و مادران هم  بسیار تاکید می شود اما پدر شالوده اصلی تشکیل خانواده و بقای نسل می باشد .»

خانم امیری که با مقنعه سبز رنگش آرامش خاصی را به شنونده  القاء می کرد ؛ افزود:« مراجعانی دارم که رفتارهای  نادرست بعضی از پدران آسیب های زیادی به آنان وارد کرده   که  هنوز  در بزرگسالی هم با آن درگیرند ؛ این نکته نقش مهم تربیتی پدر را در خانواده نشان می دهد ما همواره نقش پدر را در خانواده به عنوان نقشی که امنیت و آرامش را  به خانه می آورد مثال می زنیم و از آن توقع ایفای چنین مسئولیتی را  داریم و این نقش معمول یک پدر در خانواده است اما اعتیاد پدر و  مرد  یک خانواده به راحتی می تواند کانون گرم آن را به زمستانی سرد تبدیل کند.»

وی  ادامه داد:«پدر در خانه  همچون مامن و پناهی است که می تواند اعتماد به نفس را در کودکان تجلی سازد وگاهی در نقش قاضی عادل ،پلیسی مهربان ،معلمی دانا و دوستی صمیمی نقش آفرینی کند  و درس زندگی را در گوش فرزندان تکرار نماید ؛ در واقع پدران می توانند در تربیت اجتماعی کودکان و مواجهه با دنیای بیرونی نقش مهمی داشته باشند هر چند در بعضی از خانواده هایی که مادران  بنا به دلایلی سرپرستی آن را بر عهده دارند بسیاری از نقش های پدر را مادر بازی خواهد کرد هر چند جای خالی نقش پدری هرگز پر نخواهد شد.»

وی که تا مقطع کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی  تحصیل کرده است و کارگاههای علمی و دوره های مختلف این رشته را در بهترین مراکز روانشناسی گذرانده یاد آور می شود:«  در پاسخ به سوال شما باید بگویم بدون شک رفتار پدران و مردان خانواده در محیط خانه تاثیر زیادی در آرامش جاری شده در خانواده و همچنین کاهش میزان آمار طلاق دارد .در بسیاری از مواقع افردی که به ما مراجعه می کنند نارضایتی آنان  ضعف در درک طرف مقابل است و اینکه دو طرف نتوانستند با سالها زندگی به شناخت خوبی از یکدیگر برسند.»

خانم امیری عینک روی چشمانش را برداشت و گفت:« وجود روزهایی که در آن رسانه ها  و مردم به نقش مهم پدر و مرد در خانواده  توجه  بیشتری داشته باشند و نقش پر اهمیت  مردان در اصل خانواده مورد تفکر قرار گیرد بسیار سازنده است .»

و سوال آخر از شما که برای همسرتان و یا پدرتان اگر در قید حیات هستند چه هدیه ای مد نظر دارید:«برای همسرم  با همکاری فرزندانم تلفن همراه جدید تری خواهیم خرید و برای پدرم که در  خانه قدیمی اش در گرگان ساکن است بالشت طبی و داروهایی که برای مصرف روزانه لازم  دارد.»

خانم امیری وقتی پاسخ آخرین سوالم را داد پلکی زدو اشکی که در چشمانش جمع شده بود لغزید از روی گونه هایش سقوط  کرد .در لحظه پایانی گفتگو او را با هزار آرزوی خوب تنها گذاشتم و با خود فکر کردم همیشه در زندگی روزهایی هست که انسان به خودش می آید تا ببینید کجای این کره خاکی ایستاده است و بفهمد این کره خاکی دایره ای است و هر چقدر هم بگردی باز به نقطه اول خواهی رسید و آن جز خانواده و دامان پدر و مادر نیست .

هر چند خیلی از آدم ها در روند طبیعی زندگی انسانی از این نعمت بی بهره می شوند و شاید پدران و مادران در قابی  روی دیوار و خاطره هایی در ذهن جا بگیرند و یا در قلب ها ادامه زندگی دهند اما همواره دعای خیر شان نقشه راه  زندگی همه فرزندان است .

همه انسانها  روزی کوچک بوده اند و دلشان خیلی نداشته ها را آرزو می کرد  از عروسک پشت ویترین مغازه گرفته تا بستنی چوبی نارنجی رنگ که گویی در زمان خودش بزرگترین رویای  هر کودکی بود که پدری می توانست آن را به راحتی بر آورده سازد .

هر چند در گیرو دار بی رحم و در گذار زندگی کمر خیلی از پدر ها  زیر سنگینی زمانو فشاراقتصادی حاکم بر جامعه  خم می شود اما  از بلندای ذهن و دعاهای آنان کاسته نخواهد شد.

کوچک که بودم همیشه با صدای بلند رادیوی پدرم از خواب بیدار می شدم که اخبار صبحگاهی را پخش می کرد.بالاخره بزرگ شدم و برایش یک رادیوی زیبا خریدم اما چقدر دیر ؛ گویی فراموش کرده بودم که دیگر گوش های  پدر به خوبی نمی شنود .حواسمان باشد گاهی خیلی زود دیر می شود .برای همه پدرها که جواهری ارزشمند در قلب فرزندانشان هستند و هیچ ساعت بی رحمی نمی تواند آنان را بگیرد.

روز پدر پیشاپیش مبارک

 

گزارش وارش از وضعیت یک بنای تاریخی در مازندران :

 


چشمه عمارت بهشهر زیر گرد فراموشی خاک می خورد

سکینه نوری تیرتاشی

«این بنا متعلق به  دوره صفوی است  و در اصل دو طبقه بوده ؛ هم اکنون طبقه همکف و جرزی از طبقه اول آن باقیمانده  است از ویژگیهای این بنا سیستم آبرسانی  آن است .در وسط عمارت همکف مظهر چشمه وجود دارد و با استفاده از تنپوشه های سفالی آب به حوضچه های طبقه اول هدایت شده و پس از سرریز  بصورت آبشار به چشمه طبقه همکف و حوض های اطراف بنا سرازیر می شده است  این بنا در روزگار آبادانی مزین به نقاشیهای رنگارنگ و کاشهای متنوع بوده است .» این تنها نوشته از بنای تاریخی «چشمه عمارت» بهشهر برروی تابلوی رنگ و رو رفته سبز رنگ در کنج دیوار   این محوطه تاریخی است که به سختی به چشم می آید.

بنای تاریخی« چشمه عمارت» در زمان شاه عباس اول  در دوران صفویه همزمان با بناهای دیگر  این دوران احداث شده است این بنای چهار ضلعی مستطیل شکل با ایوانهایی بزرگ و پنجره های قوسی شکل به همراه دو در شرقی و غربی در محوطه ای در قسمت جنوبی شهر بهشهر و در نزدیکی ارتفاعات سرسبز این شهر بنا شده است و به گفته مورخان استراحتگاه  تابستانه شاه عباس اول بوده که  از قدمت آن بیش از 400سال می گذرد هر چند در طول روزگاران با حوادث تاریخی  همچون آتش و جنگ دچار تحول شده و آنچه که از آن پا برجاست تنها آثار کوچکی از بنای زیبای تاریخی آن است.

در یکی از آخرین روزهای تعطیلات نوروزی به کمک بنرهای راهنمایی که توسط روابط عمومی شهرداری و شورای اسلامی بهشهر در سطح  شهر نصب شده بود  به محل این بنای تاریخی هدایت شدیم.ابر آسمان شهر را سربی رنگ کرده بود و باد گردو خاک اطراف محوطه تاریخی  را بلند می کرد از در کوچکی که برای بازدید از این بنا باز مانده بود وارد شدیم؛  در ورودی  تعبیه شده این ساختمان چند ماشین از تهران ،کرج و مشهد پارک شده بود .

اولین نکته ای که توجهم را  در محوطه به خود جلب کرد آب راههایی بود که دور ساختمان کشیده شده و به حوضچه های بزرگی می رسید رقص آجرهای کنار هم چیده شده چشم را نوازش می کرد و  نور کمرنگ خورشید از بنای تاریخی پرده برداشت و ساختمان بزرگ چهار گوش جلوی چشمانمان ظاهر شد .پنجره های قوسی  شکل روبروی ساختمان رو به حیاط بزرگی باز می شد و دور تا دور آن را آبراهها احاطه کرده بود.

سرم را که چرخاندم چشمانم به در ورودی غربی محوطه افتاد که با آجر مسدود شده بود . کل حیاط ساختمان توسط علف هاو گیاهان خودرو به طور نامنظمی  پوشیده شده بود و آب درون حوضچه ها راکد مانده و تیره بود. تاسیسات آبرسانی در کل محوطه  رخ نمایی می کرد.

به گفته محلی ها چشمه ای که در مرکز این ساختمان وجود دارد  و روی آن پوشیده شده  بخش زیادی از آب شهر بهشهر  را  تامین می کند و به همین خاطر تاسیسات آب و فاضلاب شهری  در این بنا  نمود زیادی دارد .آنها می گویند این بنای تاریخی  همواره محل کشمکش ادارات میراث فرهنگی و آب و فاضلاب شهری بوده است و  همین امر و بی توجهی برای رسیدگی به این اثر تاریخی سبب شد که در طول سالیان از شکوه و اصالت بنا آثار زیادی بر جا نماند.

 

وارد ساختمان که بشوید سقف بلندی توجه را جلب می کند در چهار کنج عمارت شاه عباسی  اتاقهایی با طاقچه هاو حوضچه های  چند تایی وجود دارد که نور آفتاب بدون هیچ حفاظی به درون آن  هجوم می آورد.

به ساختمان  که نگاه کنید  هرگز نمی توانید صدای بالا و پایین رفتن خدم و حشم شاه عباس را از پله های ساختمان  و صدای شر شر آبی که از دریچه دایره ای شکل سقف بر روی چشمه می ریخت  را بشنوید زیرا زنگار فراموشی همچون خوره به جان این بنا افتاده است.

در محوطه ساختمان مسافران نوروزی هم حضور داشتند به سمت  یکی از گردشگران نوروزی حاضر در محوطه  رفتم و  با او در خصوص وضعیت  این بنای تاریخی به صحبت نشستم.

*با سلام و تبریک سال نو به شما خواستم در صورت تمایل از شما سوالاتی را بپرسم.

- بفرمایید

*خود را برای ما معرفی می فرمایید؟

- بله ،سحرانه ودادی هستم و  از تهران آمدیم.

*چند روز است که به مازندران و بهشهر تشریف آوردید؟

- دو سه روزی است که  به مازندران آمدیم و اینجا مهمان یک خانواده بهشهری هستیم .

*چه شد که به دیدن بنای تاریخی چشمه عمارت آمدید؟

- من آثار باستانی را دوست دارم  و تمایل دارم  بیشتر در موردشان بدانم و خوشم می آید؛ به همین خاطر با لطف و معرفی  میزبانمان به اینجا آمدیم اینجا هم آدمهای خوب و مهربانی دارد و هم شهر  قشنگی است .

* نظر شما در مورد این بنا چیست؟

- ساختمان تاریخی قشنگی هست . اگر به این مکان ها بیشتر برسند  مردم می توانند بهتر استفاده کنند البته اینجا هم آقایی در مورد این ساختمان برایمان توضیح دادند .

*از این بازدید راضی بودید؟

-بله

در همین رابطه  یکی از گردشگران دیگر که از مشهد آمده بود گفت: «اینجا آنطور که فکرش را می کردیم نیست و از دیدن این مکان رضایتی ندارم.»

خانم ودادی و گردشگر مشهدی  را با همراهانشان تنها گذاشتم  ؛در حال عکس گرفتن از ساختمان بودم  که  نوری مامور یگان حفاظت میراث فرهنگی شرق مازندران به سمتم آمد فرصت را مغتنم شمردم و سوالاتی را در خصوص بنای «چشمه عمارت» از او پرسیدم.

«این عمارت مربوط به دوران صفویه  است  این ساختمان در گذشته  به خاطر جنگها و اتفاقاتی که  افتاد رو به نابودی رفت و آنچه که می بینید باقی مانده ای از این ساختمان است .»

مامور حفاظت ساختمان که مرد لاغر اندامی بود این را گفت و با نگاهی متفکرانه  انگشتانش را به  سمت سقف گنبدی شکل بنا نشانه گرفت و گفت: «از طبقه دیگر  این ساختمان ستونی باقی مانده که نشان دهنده وجود طبقه دوم در این بنا می باشد که می توانید ملاحظه بفرمایید در طبقه بالای بنا چهار حوضچه و جود دارد .»

آقای نوری مامور حفاظت و راهنمای ما همانطور که در مورد بنا توضیحاتی می داد دستش را روی حرف انگلیسی یادگاری نوشته ای کشید که به تازگی روی دیوار نقش بسته بود  و با نگاه تاسف بر انگیز از بی مهری به میراث تاریخی گلایه کردو ادامه داد:«   متاسفانه برخی از بازدید کنندگان روی این دیوار نوشته اند .»

وی رو به ما کردو گفت:«با همبستگی و هماهنگی مسئولان شهری وضعیت این بنا می تواند خیلی بهتر از این شود ؛بسیاری از مسافرانی که برای بازدید از این مکان می آیند به کشورهای دیگر هم سفر کرده اند و همواره از نحوه نگهداری این مکان ابراز نگرانی می کنند .امسال در طول تعطیلات نوروز مسافرانی از اغلب نقاط  کشور همچون قم ،تهران و سیستان و بلوچستان به این بنا مراجعه کردند و خواستار وجود امکانات و رسیدگی بیشتر به این مجموعه شدند .در اسفند ماه سال گذشته نیز گروهی از آلمان برای بازدید از این بنا آمدند.»

آقای نوری  راهنمای محوطه به سمت بیرون بنا آمدو حوضچه های پر از آب تیره رنگ را نشانم داد و گفت:«این حوضچه ها در چهار سمت ساختمان وجود دارد و آبها در کل ساختمان و اتاقها به گردش در می آمد اگر خوب دقت کنید می توانید ملاحظه کنید که معماری که برای هدایت آب در ساختمان بکار رفته بسیار منحصر به فرد است اینجا طوری طراحی شده که هوای درون ساختمان را متعادل می سازد  .» هر چند مامور حفاظت از میراث فرهنگی به خوبی از بنای تاریخی چشمه عمارت تعریف و توصیف می کرد اما این محوطه تاریخی هنوز با مکان گردشگری و تاریخی که مناسب بازدید گردشگران و مورد استقبال آنان باشد بسیار فاصله دارد .

 وقتی روز از نیمه گذشته بود و بعد از ظهر یک روز بهاری به محوطه تاریخی سلام می کرد رد آب نفوذ کرده به سقف ساختمان به همراه گل و لای محوطه دور  بنا بیشتر  به چشم می آمد هر چند مرمت هایی نیز روی سکوها ،گنبد و ایوانها و پنجره های قوسی شکل صورت گرفته بود اما این بنای تاریخی هنوز راه درازی تا شکوه سابق خود را می گذراند.

در خیابان منتهی به محوطه  تاریخی به سراغ یکی از اهالی رفتم ؛ خانم قنبری از ساکنان خیابانهای اطراف محوطه در گفتگو با ما بیان کرد:« این ساختمان سالهاست که متولی اش مشخص نیست ؛آب و فاضلاب است یا میراث فرهنگی ؟شهرداری هم قرار بود اینجا را بگیرد که نمی دانم آخرش چی شد؟  ما هر سال که مهمان از خارج از استان داریم  به این عمارت می رویم اما متاسفانه این محوطه باعث خجالت ما شده است چون هیچ امکاناتی ندارد .هر مهمانی که برای بازدید می بریم دیگر حاضر نیست برای بار دوم به این محوطه مراجعه کند .»

وی که زنی 54ساله است می گوید:«خیلی سال قبل این ساختمان پر از کاشی و نقش نگار زیبا  بود اما به خاطر رسیدگی نکردن این محوطه خیلی آسیب دید و به این شکل در آمد شما که گزارشگر هستید به مسئولان بگویید این ساختمانها خیلی ارزش دارند به این مکانها توجه کنند شاید حرف شما را بشنوند و رسیدگی کنند.» خانم قنبری این را گفت و در پاسخ به صدای پسرش از ما دور شدو رفت .


این روزگار غریب «چشمه عمارت »بهشهر است. حالا سالهاست که از آن همه شکوه شاهانه جز خاطره ای کمرنگ بر صفحه تاریخ  باقی نمانده است .ساکنان قدیمی این محوطه می گفتند ؛ اقوام یکی از زنان شاه عباس صفوی هنوز در این محوطه ساکن است و در سالهای گذشته از این ساختمان نگهبانی می کرده است .هر چند علاقه بیان توضیحات در خصوص این ساختمان توسط ساکنان اطراف آن بسیار زیاد بود ؛اما وقت بازدید رو به پایان می رفت  و ما باید محوطه را با آن همه روایت ترک می کردیم .وقتی از بنای  تاریخی« چشمه عمارت »دور می شدیم باد تند بهاری شروع به وزیدن کرد ؛ بادی که هنوز با نو شدن سال نتوانست گرد و خاک نشسته بر چهره این اثر تاریخی را پاک کند.

 

مکثی بر روزهای پایانی سال:


پایان خوش سیمرغ


سکینه نوری تیرتاشی


روزگار بر مراد و نامراد گذشت و سال به روزهای پایانی خود رسید.زمان  همچون تیری از کمان رها شده جست و ساعت های آخر سال شمسی به شماره افتاد.خشم پاییزی تمام شد و اضطراب زمستان به پایان رسید و شکوفه از سر شاخه های درختان زوال سرما را به خورشید پیام داد.

یکسال دیگر هم از همراهی و همگامی با مخاطبان گذشت . در این سال از بودن ها و نبودن ها گفتیم و از رسیدن ها و نرسیدن ها گلایه کردیم  ؛ از بازوان فهم نوشتیم و از ناتوانی درک فریاد بر آوردیم .شادی را روایت گر شدیم و از غم ها زمزمه کردیم .

روی ریل کلمات  کنار هم چیده شده قطار رشدو بالندگی را به حرکت در آوردیم به این امید که با نوشتن ها ، گفتن ها ،دیدن ها و شنیدن ها آگاهی را در جغرافیای بزرگ مرزبندی شده منتشر کنیم.

به سراغ مردانی رفتیم که در کنج زمان گوشه عزلت گزیده بودند و در لوای تنهایی خویش ساز پیری سر می کردند و از ندیدن ها شاکی بودند . از زنان و مردانی نوشتیم که هر چند کارو کاسبی زندگی شان عجیب به نظر می رسید اما وجود داشتند و از روزمرگی ها یشان روایت می کردند  ؛ از رنج ها و دردهایی نوشتیم  که پشت حصار سیاست ها فراموش شدند .به این امید قلم زدیم که خدایی ناکرده نقص ها و کمبودها  زیر آفتاب بی رحم  زمان بی رنگ نشود و  به عادت دچار نگردد و از تلنگر نیفتد .تلخند زدیم و در کارزار سخت ارزش های سطحی شده  در جامعه به کارکردهای هنجارها اشاره کردیم و ناهنجاری ها را نخ نما ساختیم . 

و حالا که سال به انتها رسیده شاید راه زیادی تا قله مقصود  مانده باشد اما ما بی شک به پایان خوش سیمرغ ایمان داریم.روزگارتان بر مراد و غم هایتان رو به زوال باد.پیشاپیش نوروزتان مبارک.