ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
خبرنگار مستقل:از دیگران نوشتن همیشه کار من نبود خیلی وقتها برای خودم می نوشتم وقتی بزرگتر شدم از دیگران .
اما چه فایده وقتی هنوز هم نمی تونی اونطور که دلت بخواد و اونطوری که هست.
از زنی که زنگ زد و گریست .
و یا از صدای سیلی .
یا از دردها.
از خیلی دورها و از خیلی سخت ها.
از یک آمپول اشتباهی و از شهری که بیمارستان نداشت.
از اینکه دیگه نمی تونی خودت رو به ندیدن بزنی اما نمی شد.
شاید تو تنها دعا می کردی برای نوشته هایی که هنوز هم خاک می خورن و تو ننوشتی.
مگه نمی دونی که انسان هنوز هم نمی تونه پرواز کنه .
شاید وقتی که خواب ببینه.
دیگه سال تموم شد .
چقدر زود.
اما تو هنوز هم اول راهی.