ثروت
یکی از آرزوهای بسیاری از کسانی است که تحصیل می کنند و به دنبال دانشگاه
رفتن هستند. موضوع و تم بسیاری از داستانها و فیلمها و حتی تحولات
اقتصادی و اجتماعی جهان همین پولداربودن است. بسیاری از خیانتها یا عبور
از مرزهای شرافت، اگر بهدلیل عشق و مقام نباشد دلیلی جز پیجویی ثروت و
بهدستآوردن پول بیشتر ندارد. در کنج بسیاری از ذهنها هراس از تنگدستی
گوشه کرده است، اما روایتهای مختلف زندگی ثروتمندان نشان داده است این ترس
را میتوان بهراحتی پشتسر گذاشت و فراموش کرد. ثروت است که همواره ثروت
میآورد. داشتن گذشتهای غنی، تنها راه ثروتمندشدن نیست. برخی از
ثروتمندترین افراد دنیا از تنگدستی شروع کردهاند. گرچه ثروت، ثروت
میآورد اما داستانهایی درباره افرادی که از هیچچیز به همهچیز
رسیدهاند، عزم، ثبات و کمی شانس را از خاطرمان میگذراند که هرکسی
میتواند بر شرایط موجود چیره شود و به موفقیتهای شگفتآور دست پیدا کند.
استیو جابز، مدیرعامل شرکت اَپل
استیو جابز، مدیرعامل همان شرکت اپلی بود که او را در سال١٩٨٥، از آنجا
اخراج کردند. این اتفاقی وقتی رخ داد که شرکت در فروش بهمشکل برخورده بود.
او پس از اخراجشدن شرکت نکستکامپیوتر را تاسیس کرد و شرکتی خرید که
امروز آن را بهنام پیکسار میشناسیم. در این میان شرکت اپل بدون او بسیار
تلاش کرد، اما پس از ١٠سال عملکرد ناموفق او را برگرداندند، که اینبار در
مقام مدیرعامل شروع به کار کرد. جابز بهسبب بازگرداندن شرکت به سوددهی
ستوده میشود. گذشته سخت جابز باعث شد اخراجش از شرکتی که خود موسس آن بود
سبب نومیدیاش نشود. او به کالج رید در پرتلند رفت، اما پس از یکترم
انصراف داد، ولی همچنان سر کلاسها مینشست. طبق گفتههایش در مقدمه
سخنرانیاش در دانشگاه استنفورد در سال٢٠٠٥، او قوطیهای خالی نوشیدنی را
جمع میکرد، در اتاقنشیمن دوستانش میخوابید و هفتمایل پیاده میرفت تا
به سرپناه هرکریشنا در آنسوی شهر برسد و غذای گرم بخورد.
اِرسلاام. برنز، مدیرعامل شرکت زیراکس
اِرسلاام. برنز مدیرعامل شرکت زیراکس است. طبق نوشته مجله «فوربس»، اولین
زن آفریقایی-آمریکایی است که صاحب چنین شرکت بزرگی شده و بیستمین زن
قدرتمند جهان است. او در نیویورک بهدنیا آمد و مادرش بهتنهایی بزرگش کرد.
پس از دریافت فوقلیسانس در رشته مهندسیمکانیک در شرکت زیراکس مشغول شد و
بعدها بهعنوان دستیار اجرایی ترفیع یافت. در سال١٩٩٩، معاون بخش
بینالمللی شرکت و ١٠سال بعد مدیرعامل آن شد.
هوارد شوتز، مدیرعامل استارباکس
شوتز در مصاحبهای با بریتیش تبلوید میرور میگوید: «وقتی بزرگ شدم همیشه
فکر میکردم در طرف دیگری از زمین زندگی میکنم. میدانستم آدمهایی که در
سوی دیگر بودند منابع بیشتر، پول بیشتر و خانوادههای شادتری داشتند.
بهدلایلی که نمیدانم چرا و چگونه، میخواستم از دیوار بینمان بالا بروم و
چیزی ماورای آنچه را که مردم میگویند امکانپذیر نیست، به دست آورم. شاید
اکنون کتوشلوار و کراوات برتن داشته باشم، اما میدانم از کجا آمدهام و
روزگارم چگونه بوده است.» شوتز، بورسی از دانشگاه نورترن میشیگان دریافت
کرد و پس از فارغالتحصیلی در شرکت زیراکس مشغول به کار و کمی بعد، صاحب
کافیشاپی به نام استارباکس شد که در آن زمان فقط ٦٠ شعبه داشت. وی در
سال١٩٨٧، مدیرعامل شد و ١٦هزارشعبه از آن را در دنیا گستراند.
رلف لورن، مدیرعامل تولیدی پولو
لورن از دبیرستانی در برونکس نیویورک فارغالتحصیل شد، اما برای اینکه وارد
ارتش شود از تحصیل در کالج انصراف داد. وقتی که کارمندی در تولیدی بروکس
برادرز بود این فکر به سرش زد که آیا مردان برای داشتن کراواتهای پهنتر و
روشنتر آمادگی دارند؟ سال١٩٦٧ که لورن تصمیم گرفت به رویایش جامه واقعیت
بپوشاند، ٥٠٠هزاردلار کراوات فروخت. سال پس از آن هم تولیدی پولو را
راهاندازی کرد.
لئوناردو دیکاپریو، بازیگر
گرچه ثروت دیکاپریو ٢٠٠میلیوندلار است، اما در جوانی با مولتیمیلیونرشدن
فاصله بسیاری داشت. او در هالیوود بزرگ شد؛ جایی که بیش از آن چیزی که فکر
میکنید فقر وجود دارد و همچنین جایی برای خلافکاران و فروشندگان
موادمخدر؛ این افراد دقیقا کسانی بودند که وقتی دیکاپریو بزرگ میشد در
اطرافش زندگی میکردند. متاسفانه دیکاپریو برای مدتی بیخانمان شد، اما
وقتی که نخستین کار بزرگ بازیگریاش را انجام داد تبدیل به فوقستارهای شد
که اکنون میشناسیم و دوستش داریم. زندگی سخت به او کمک کرد تاکنون به یکی
از مشهورترینهای صنعت سینما بدل شود.
تام کروز، بازیگر
تام کروز؛، پسر فقیر کاتولیکی بود که در نیویورک زندگی میکرد. او با
خانوادهاش در فقر مطلق زندگی میکردند. درحالیکه داستان فقر تام کروز قلب
هر کسی را میفشارد، اما او ثابت میکند که برای پیشرفت احتیاجی به پول
نیست.
سلن دیون، خواننده
خواننده معروف فیلم تایتانیک که ثروتش به ٤٠٠میلیوندلار میرسد، کوچکترین
فرد از ١٤فرزند یکخانواده فرانسوی-کانادایی کمدرآمد بود. پدرش آکاردئون
مینواخت. دیون در سال٢٠١٢ به مجله ونیتیفر گفت: در خانهای
بسیاربسیاربسیار کوچک، بزرگ شدم. فقیر نبودیم، اما هیچوقت پول هم نداشتیم.
در عوض عشق، محبت و توجه داشتیم. دیگر چه میخواستیم؟
جیم کری، بازیگر
اگر شوخیهای جیم کری را کنار بزنیم، گذشتهای تاریک دارد. این بازیگر
کانادایی در فقر بزرگ شد و مجبور بود در ١٢سالگی بعد از مدرسه روزانه
هشتساعت در کارخانهای کار کند. کری یکبار درباره تجربیاتش گفته است:
«پدرم در ٥١سالگی کارش را از دست داد. ما همه مدتی در یک ماشین ون بهعنوان
نگهبان و سرایدار کار و زندگی میکردیم.» طبق گزارش واشنگتن تایمز، فیلم
«بروسِ قدرتمند» او در سال٢٠٠٣، ٤٨٦/٦دلار فروش کرد.
جی.کی.رولینگ، نویسنده
پیش از اینکه جی.کی.رولینگ، هریپاتر را بنویسد، به عنوان یک مادر، تنها
با مشکلات مالی دستوپنجه نرم میکرد. او ثروتمندشدنش را مدیون تاخیر
چهارساعته قطار است. ظاهرا زمانی که او منتظر قطار بود، فکر پسر جوانی که
به مدرسه جادوگری میرود در ذهنش خطور کرد. اکنون او یکی از ثروتمندترین
افراد انگلستان است.