خطاب به سازندگان سری چهارم پایتخت :
من نقی معمولی نیستم
بهشهر- خبرنگار وارش
سکینه نوری تیرتاشی:برای همه تا سه نشود بازی نمی شود اما از شانس بد ما مازندرانی ها به چهار هم می رسد. این از اقبال بد ما مازندرانی هاست که هر چه فریاد می کنیم به جایی نمی رسد و از میان خودمان هم کسانی بلند می شوند و جوابمان را می دهند تا صدای ما از این استان به بیرون درز نکند .
اگر برای یکبار هم که شده توی آب و هوای بی نظیر این استان مغفول مانده قدم زده باشید و مناظر منحصر به فرد و سادگی جذاب بومیانش را دیده باشید هر گز دلتان نمی آید آن را به سخره بگیرید وآنان را سوژه سری سازی خود قرار دهید و در ساعات پر بیننده رسانه ملی و در پربیننده ترین زمان سال سریالی را به نمایش بگذارید که فرهنگ منطقه و استانی را به مضحکه می گیرد.
همه خوب می دانند معرفی کردن یک فرهنگ با توهین به آن خیلی فرق دارد.اگر فرض بر معرفی مازندرانی ها و فرهنگ شمالی با طعم خنده و چاشنی توهین به نقاط دیگر کشور بود گمان می رود دست اندرکاران این سریال با رواج تکه کلام هایی که نماد لهجه شمالی ها شده ماموریت خود را به خوبی به انجام رسانده باشند.اما جای سوال اینجاست که چرا در چهار سری سریال پایتخت مازندارنی ها سوژه می شوند و این خانواده به استانی دیگر سفر نمی کنند تا با شمایلی جدید و غیر تکراری جلوی چشم بینندگان قرار گیرند و گلوی عوامل این سریال پیش مازندرانی ها گیر کرده است.
حالا هر چقدر هم ما بگوییم کو گوش شنوا ؟همیشه مشکل از حرفهای ما نیست که خریدار ندارد شاید مشکل گوشهایی است که خود را به نشنیدن زده اند و همواره از منافع این سریال برای استان سخن می گویند همان منافع نامرئی که جای تعجب است که چرا به چشم ما نمی آید.
بیایید و لطفی کنید و دست از سر این استان بردارید اصلا یک پیشنها د می دهم که پر بیراه هم نیست به جای اینکه در هر سری بیایید و به استان مازندران پیله کنید و از آن بنویسید ومثلا آن را معرفی کنید لطف بفرمایید و بیایید در هر سری از قومیت های مختلف کشور پایتخت بسازید.شاید برای خیلی ها دانستن در خصوص شیوه معرفی فرهنگ مناطق به سبک سریال سازی پایتخت جالب باشد .
اگرچه بعید می دانم هیچ قومیت یا استانی اجازه بدهد که سوژه سریال شما قرار بگیرد نشان به آن نشان که هموطنان غیور لر به دلیل پخش دیالوگی در یکی از سریالهای رسانه ملی مانع از پخش ادامه آن شدند و یا اخیرا توقف پخش سریال در حاشیه که قشر پزشکان را سوژه قرار داده بود با فرق بسیار فاحشی نسبت به اینکه در هیچکدام از آن سریال ها شخصیتی به نام نقی معمولی که یک شمالی بود غذای سگ را به اشتباه نمی خورد شاید این هم از سادگی ما مازندرنی هاست که اجازه می دهیم با هزینه هنگفتی بیایید توی استانمان و ما را سوژه خنده قرار دهید چه زود یادمان می رود با هم بخندیم اما به هم نخندیم.
شرم با تو غریبه نیست
سکینه نوری تیرتاشی
روزنامه نگار
آفتاب هر روز از شرق شانه هایت طلوع می کند و مثل همه روزهایی که خستگی ات را از شالیزار به خانه می بری و لباس های گلی ات را چنگ می زنی به تو درود می فرستد و شب مثل بچه های قدو نیم قد ات روی شانه های تو به خواب می رود. بگذار تن تو مثل همیشه بوی شالیزار دهد و سادگی روی شانه هایت سنگینی کند درست مثل زمانی که پاچه های شلوارت را تا زانو بالا زدی و توی گل ولای شالیزار زیر لب آواز می خوانی و زندگی را نشا می کنی تا روزی به بار بنشیند و خستگی هایت خشک شود و بشکند و آرزوهایت شاخ گیرد و سبز گردد.
زن توی شالیزار بوی نعمت و زندگی می دهد.دست را از روی پیشانیت بردار بگذار عرق حاصل از کار روزانه ات به زمین چکه کند شرم هنوز با تو غریبه نیست مثل همان وقت ها که زیر چشمی به زندگی زل زده بودی و آن را می پاییدی خودت را نباز و غمگین نباش و احساس شرم نکن تقصیر تو نیست که خیلی ها سالانه با سری سازی سریالهای معنا دارشان به سادگی تو می خندند و زحماتت را نادیده می گیرند و در چهار سری تمام زیبایی فرهنگ بومی ات را به سخره می گیرند و پربیننده ترین های رسانه ملی می شوند وحرف هم استانی هایت راه به جایی نمی بردو خریدار ندارد تو هم خوب می دانی تاوان نداشتن هایت را آینده ای می دهد که در حال سوختن است .
دنیا هیچ عوض نشده تو همان زنی هستی که کسی نمی تواند زیر بار ترس و تاریکی کمرت را خم کند زن همیشه هست حتی اگر زندگی از زمان رخت بربندد و فرار کند نفس ات توی چشمان بچه تازه به دنیا آمده و چهاردیواری زندگی زناشویی هنوز موج می زند حتی اگر کسی بخواهد ارزشت را زیر موج هراس انگیز ترس بی معنا کند و انگی به تو بچسباند .
مشکل و طعم تلخ وحشت برای زن توی هر جامعه ای هست و جرم جزو لاینفک اجتماع بزرگ آدمی است وممانعت از آن قدرتی فوق بشری می خواهد اما کاهشش هنوز دست موجودی است که دو پا دارد و دو گوش همان آدمی که خیلی کارها از دستش بر می آید آدمی که در ثانیه ای به اوج می رسد یا رو به افول می رود.
اما زن جز دو حرف موجود زنده ای است که حق زندگی دارد و نباید تضعیف و قربانی بیگناه ناهنجاری های اجتماعی شود آن هم در جامعه ا ی که نصف جمعیتش را تشکیل می دهد اینکه بخواهد لبخند بزند و زندگی کند همسر باشد و مادر شود و امنیت داشته باشد و راحت زندگی کند خواسته دشواری نیست که محقق کردنش برای قشر مردان کار شاقی باشد .
زن و کارهایش بوی ناهنجاری نمی دهد که زیر فشار دنیای مردانه له اش کنیم و برایش شخصیتی کنترل گر باشیم . زن تنها یک تکیه گاه می خواهد مثل یک دست که گاهی به معنای آغوش و گاهی هم بوی امنیت دهد و او را فرا گیرد و زحماتش را انکار نکند .قبولی توی دانشگاه را از روی بیکاری نخواند و هیجان تماشاگر ورزشی شدن را از او نگیرد کار را مردانه و زنانه نکند و بعضی وقتها هم به او جرات برنده شدن بدهد .زن آنقدر ها هم موجود پیچیده ای نیست ساده است مثل یک لبخند و خط روی پیشانی که عمق دارد و به یادگار می ماند.
کار سختی نیست که گاهی از پشت عینک مرد بودن بیرون آمده و دنیا را از دید زنان دید و پیشداوری و قضاوت را کنار گذاشت و دنیا را همانگونه که هست نظاره گر شد و از روی هیجان خود داوری نکرد .
آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی با اشاره به سخنان روحانی مبنی بر اینکه گفته اند عده ای از جیب مردم خبر نداشته اند والا هر چیزی نمی گفتند ، گفت: عده ای تحریم در زندگی شان اثر ندارد؛ خب اما در کارهایشان اثر می گذارد.