خبرنگارزن مستقل

این سایت به آزادی بیان احترام میگذارد و در چارچوب قانون ،اخلاق و نظام اسلامی گام برمیدارد.

خبرنگارزن مستقل

این سایت به آزادی بیان احترام میگذارد و در چارچوب قانون ،اخلاق و نظام اسلامی گام برمیدارد.

چه کسی بهنام را صدا زد؟

چه کسی بهنام را صدا زد؟

 

سکینه نوری تیرتاشی




این داستان تکراری مردی نیست که اشتباه مرتکب شده را انکار می کند این روایت زنی است که بیماری خاموش جوانی اش را می بلعد و پسری که  با پای جانش  مسیری را پیاده برای شفای مادرش می پیماید.

اتاق گرم و مطبوع شهردار بهشهر ، بشقاب  خرما و بساط بزرگی که توجهم را جلب کرد روی کوله بارش نوشته بود مبداء تبریز و مقصد مشهد .

مشخص بود زائری پیاده است کلاه با سربندی که به سر بسته بود و وسایلی که به همراه داشت این را نشان می داد و حالا  اینجا  مهمان شهرداری بهشهر  بود  پوست سفید و برف سوخته اش گرمای اتاق را برایم غنیمتی می شمرد چند کلمه ای با او به صحبت نشستم که به داستان شیرینش پی بردم و بد ندیدم تا با شما نیز آن را در میان گذارم.

بهنام طالبی پور قوشه بلاغ  که 25 سال دارد و با این سن یک ماه و دو رو ز است که با پای پیاده عزم خود را جزم کرده است که به زیارت امام رضا (ع) برود می گوید:از روستای قوشه بلاغ ، بستان آباد ازتوابع استان آذربایجان شرقی سفر خود را آغاز کرده ام و ازاردبیل،و گیلان و شهرهای مازندران  و بعد گلستان به سمت  مشهد به مسیر خود ادامه می دهم.

 او در مورد هدف خود از این سفر می گوید:حاجت دارم نذر کردم تا به پابوسش بروم  مادرم مریض است برای شفای مادرم نذر کرده بودم که هر وقت شفا پیدا کرد پیاده به مشهد بروم و حالا وقتش رسیده است .

بهنام که تا کلاس دوم ابتدایی سواد دارد و زمانی که از مادرش حرف می زند خیلی تحت تاثیر قرار می گیرد و اشک می ریزد از بیماری مادرش می گوید :مادرم دیابت دارد نفسش  نمی آید هفته ای یکبار سوزن می زد 50 هزار تومان هزینه اش می شد از آقا امام رضا (ع)خواستم  تا مادرم شفا پیدا کند و حالا دکتر گفته است که حالش خوب است.

 

 او در ادامه از وضع زندگیش گفت :مادرم 45 سالش است  ،پدرم  وقتی 7 سالم بود فوت کرده و من یک آبجی دارم که دو سال  از خودم بزرگتراست و  چون مشکل مالی داشتیم کارگری می کردم تا خرجمان را در بیاورم.

وی می افزاید :اینکه مادرم حالش خوب است برای من معجزه است دیگر انسولین نمی خواهد هر چه می خواستم را خدا داده و من خدا را شکر می کنم.

طالبی پور قوشه بلاغ که قوشه بلاغ را در فارسی به معنای چشمه بزرگ برای من ترجمه کرد  از مسیر و راه و پای پیاده  می گوید:اغلب مسیر را در حالت پیاده روی و بعضی مسیر ها را هم می دوم  و در مسیر هایی هم دچار برف و حیوانات وحشی مانند گرگ شدم که به سختی خود را رها کردم و به یک پلیس راه رساندم که در آنجا پلیسی مرا در آغوش کشیدو گریست و این هنوز در خاطرم مانده است.

وی با بیان اینکه وسایل همراه من معمولا پتو ، کیسه خواب،فلاسک و لباس گرم است افزود:وسایل قابل حمل به همراه دارم و یک چادر که در بابلسر چادرم آتش گرفت و سوخت.

زائر پیاده امام رضا (ع) از برخورد مردم نسبت به خود برایم گفت و اظهار داشت:برخورد مردم در طول مسیر خوب بود بعضی هم می گفتند برایمان دعا کن و بسیاری هم از چگونگی شفای مادرم می پرسیدند از لحاظ مهمانوازی هم در شهرهای لاهیجان،هشت پر و بهشهر  مورد مهمانوازی خوبی قرار گرفتم و حتی در یکی از این  شهر  ها هم یک خانم  محترمه من را به منزلشان دعوت و با خانواده شان  از من به عنوان زائر امام رضا (ع) پذیرائی و مهمانوازی کردند که این مورد برایم جالب بود.

  از او می خواهم که حرفهای پایانی اش را برایم بگوید و او عنوان می کند:مردی را دیدم که تا حالا امامزاده نرفته از خدا می خواهم که برای او دعوت نامه بفرستد از مردم میخواهم که اراده هایشان را قوی کنند ،اعتقادهایشان کم شده به طوری که همسایه بغلی به همسایه کمک نمی کند اگر دو تا نان دارند یکی را به همسایه بغلی بدهند.

و در آخر به او می گویم به مشهد که رفتی اولین دعایت چیست و جواب می گیرم:شفای مریض ها  و ظهور آقا امام زمان(عج) اولین دعای من است.

کاغذم را جمع می کنم و بلند می شوم در راه می شنوم که مسئول روابط عمومی  شهرداری بهشهر مشغول هماهنگ کردن چادری برای اوست انگار هر کسی می خواهد سهمی  در این راه داشته باشد سهمی برای بهنامی که کسی صدایش زد وبرای او دعوت نامه ای فرستاد از این بهنام ها در سرزمین من بسیارند بهنام هایی که نیاز به توجه دارند و زنانی که به خاطر شیوه و سبک زندگیشان جوانیشان را در گیرو دار دست و پنجه نرم کردن با این  بیماری صرف می کنند که به مرگی خاموش ختم می شود شاید بهنام نداند که  سالانه افراد زیادی در این بیماری گرفتار و جان خویش را از دست می دهند  اما بی شک او جان مادر خویش را بیمه کرده است.

 

 

 

 

سکویی برای سقوط



چرخهای هواپیما و صدای تند بادی که در فضا  پیچید و دوستی که حالا  به فرسنگها دور می رود .

افسر گذرنامه و نگاه تحسین برانگیز او به یک زن و در مقابل اپراتوری که علت چند سال اپراتوری و خارجه نرفتن خود را می خواهد از تو طلب کند و با نگاه به صفحات شناسنامه  به ناگاه یاد شوهرش می افتد  و دیگر حوصله ندارد که حتی به تو نگاهی بیاندازد و تو باید جواب این چند سال اپراتوری او را بدهی  و اینگونه جامعه زنانی را که می خواهند متفاوت باشند مجازات می کند.

کدام تلختر تر است مهاجرت؟یا جامعه ای که تمامی کاستی های خود را روی افرادخالی کرده است و حالا دیگر آنها به انتقام های فردی روی آورده اند .به هر جایی که سر می زنید با رفتارهایی مواجه می شوید که پایه ی توجیه پذیری ندارند و علتی هم در خود نمی یابید اما طرف مقابل آن را در شما پیاده می کند.

این نوع انتقام جویی شخصی بدون هیچ آشنایی قبلی که بسیار در جامعه دیده می شود حاصل همان برنامه هایی است که حالا ما جرات پیدا کرده ایم شکست آن را اعتراف و از مردم بابت صبرشان عذر خواهی کنیم.

اما هنوز به این هوشیاری نرسیده ایم که جامعه از چه وضعیت اسفباری رنج می برد شاید دولتی در طول چهار یا هشت سال روی کار بیاد و پس از پایان دوره مسئولیتش آن را به منتخب دیگری بدهد.

اما مطمئنا از آثار زیانباری که بر روح و روان جامعه بر اساس برنامه های غیر کارشناسی خود وارد کرده مطلع نخواهد بود و این جامعه و بسیاری از افراد بیگناه خواهند بود که در کشاکش این برخوردهای اجتماعی در بسیاری از موارد متضرر خواهند شد و این ضرر اجتماعی که بسیار عمیق تر از ضرر اقتصادی است و جبران آن هم براحتی قابل برگشت نخواهد بود.

با نگاهی هر چند کوتاه به جامعه پر از برخورد و به قیمت دلار  و به تعداد کسانی که هنوز هم طالب خروج از کشور هستند می توان به این نکته پی برد که با نوسانات و افزایش قیمت دلار اما  کماکان هنوز هم هستند افرادی که حاضرند به هر طریقی سرزمین مادری خود را ترک کنند.

سرزمینی که بی شک همه آنان در اینجا حق زندگی دارند و هیچ کس نمی تواند این حق را از آنان سلب کند و یا شرایط یک زندگی مطلوب را از آنان بگیرد.

اما چگونه است که ایرانیانی از همین دیار سوار بر قایق حاضرند جان خود را در اقیانوسها از دست بدهند اما در سرزمین خود زندگی نکنند.

این سرزمین برای همه ایرانیان جا برای زندگی دارد تنها باید نوع نگاه خود را به زندگی تغییر دهیم و شکست نسلی خود را از نسلهای  جدید طلب نکنیم.نسل امروز با نوع نگاه متفاوت به زندگی می خواهند هویت تازه ای  داشته باشند هویتی که می تواند با زبان ساده با جهان ارتباط برقرار کند همراه با اینکه به همه ارزشها و اصول اسلامی واخلاقی خود پایبند باشد نسل امروز تنها نیاز به دیده شدن دارد نیاز ندارد کسی هویت نداشته اش را از او طلب کند.



سایه ترس



پدر خوانده هایی که حالا می توانند  در آینده دختران بی سرپرست  شوهر هم لقب گیرند و این دنیای چند تکه زنان است .

هر جا که پای عرف در میان باشد انگار روی شانه زنان بیشتر سنگینی می کند و زنان چوب سنگینی  رعایت عرف را بیشتر از قانون در جامعه خورده اند قراردادهای  نانوشته ی  اجتماعی که انگار تنها برای زنان رعایت می شود .

مسئله عرف همواره با مشکلات زنان امروز ما عجین بوده است و گهگاهی بروی بعضی مسائل آنان پر رنگ می شده است اینکه زنان همواره در جامعه مورد سوء ظن بوده و تمامی کارهایشان معنای ناهنجاری را بدهد مفهوم و برداشت درستی از اعمال زنان جامعه امروز نیست .

زن همواره در بسیاری از مسائل محکوم به اجازه است گویی با این مفهوم همزاد شده است و این جزء جدا نشدنی شخصیت ما زنان گشته است و حالا این اجازه بخواهد از بزرگترها باشد یا از دادگاه صالحه.

زنان جامعه امروز ما همواره از سوی  مردان جامعه مورد انتقاد قرار می گیرند و متاسفانه گاهی این انتقاد از سوی مردان فرا تر رفته و از سوی هم جنسانشان نیز صورت می گیرد در حالیکه زنان امروز ما از امکانات خاص اجتماعی در کشور برای بروز و ظهور توانمندیهای بالقوه و بروز خود برخوردار نبوده و نیستند و همواره رشد کمی تحصیل آنان در دانشگاهها در سالهای اخیر نمونه ورود آنان به اجتماع بیان می شود در حالیکه در چند ساله اخیر زنان تنها قربانی نا بهنجاری های اجتماعی بوده اند و این آمار کیفی نه تنها برای آنان راضی کننده نبوده است بلکه امکانات کیفی خاصی را برای زندگی بهتر آنان در جامعه فراهم نکرده است.

زنان امروز از داشتن بسیاری از امکانات برای نمونه از امکانات ورزشی مختص خود  محروم اند و فضاو محیط امن زنانه ای در جامعه برای خود ندارند در حالیکه در کشورهای پیشرفته در بسیاری موارد فضاها یی مختص زنان اختصاص داده می شود تا بتوانند در محیطی زنانه به خواسته های بهنجار خود برسند.

متاسفانه در جامعه کنونی نه تنها این فضا برای زنان امروز فراهم نیست بلکه انگار خود زنان نیز با اینکه از نبود بسیاری از امکانات مختص خود رنج می برند اما هیچ احساس ضرورتی برای بهبود وضعیت زندگی خود به عنوان زن امروز انجام نمی دهند و با غرق شدن در نقش های خود و شکستن خود در نقش های متفاوت  خانواده هایی را تشکیل می دهند که نمی تواند از سلامت روحی لازم برای یک جامعه سالم برخوردا باشند.

در حالیکه زنان سالم می توانند مادرانی شاداب و سالم باشند و همسرانی مهربان ، جوان ، همیار و بالطبع می توانند خانواده ای سالم را به جامعه آینده ایرانی تحویل دهند جامعه ای که باید برای منافع خود راه درازی را بپیماید.

زندگی که ترک خورد



موبایلی که زنگ خورد و مردی که به اتاقی رفت ، بوی تند عطرهای مشکوک و کودکانی که معصومیتشان را در دعواهای دونفر تقسیم می کنند.

اعتمادی که دیگر نیست و عکس مشترکی که پاره می شود  ،من امروز سکوت فرو برده ام را در صورتت فریاد می زنم  ،آتشی که روشن کرده ای دیگر گرمم نمی کند ،هر قدر که دیگر بگویی که هزار بار دوستم خواهی داشت ،بچه ها را می گذارم و می روم  و فرمانی که سخت چرخید و احساسی که شکست و زندگی که ترک خورد.

امروزه در جوامع مختلف خانواده ها با موضوعات مختلفی درگیر می شوند که باید برای موضوعاتی که با آن روبرو می شوند آگاهی های لازم را داشته باشند .در طول  زندگی مشترک زوجهای ایرانی هم  با توجه به نحوه جامعه پذیر شدن مردان و زنان  در قبل از ازدواج بوجود آمدن برخی  مشکلات از طبیعی ترین امور زندگی مشترک است زیرا نحوه جامعه پذیر شدن ایرانی ها خود به نوعی سبب بروز بسیاری از مشکلات در زندگی مشترک آنان است.

 در جامعه ای که زنان و مردان برای شناخت یکدیگر زمان محدودی دارند و اغلب شناخت را بعد از ازدواج از یکدیگر پیدا می کنند چگونه می توان به بسیاری از زندگی های  زوجهای ایرانی امیدوار بود؟

زمانی که آنان  هنوز نتوانستند در ارتباطات اجتماعی خودنه تنها برای رسیدن به هدفی برای ازدواج  بلکه برای اهداف مشترک دیگر  به تعریف درستی از ارتباط  دست یابند و اغلب دچار سوء تفاهم و یا گفتار از حرکات خویش می شوند چگونه می توانند به درک و شناخت درستی از هم برسند ؟

اگر چه بهترین راه برای از بین رفتن این وضعیت تغییر در نحوه رفتار و برخورد و جامعه پذیری ما ایرانی هاست اما راه حل نزدیکتر آن  این است که برای جلوگیری  از گرفتار شدن  در یک ازدواج نا مناسب و زندگی که به خیانت و نا هنجاری ختم شود دقت در انتخاب همسر و توجه به معیارهای استاندارد ازدواج از نکات ضروری این امر است و اینکه  بعد از ازدواج نیز با  برخورد به مشکلات خانوادگی به مراکز مشاوره مراجعه و زوج و یا زوجه خود  را ملزم به شرکت در جلسات مشاوره نمایید تا از توصیه های علمی استفاده نمایند.

 اما  این آگاهی و نحوه برخورد و جلوگیری از بروز این مشکلات را تنها به بعد از ازدواج موکول نکنیم و  قبل از ازدواج نیز فرصتی را به جوانمان بدهیم تا با کنترل خانواده ها،و زیر نظر آنان بیشتر با گزینه های مورد نظر خود برای ازدواج آشنا شوند و  با نظارتی همراه با درک و همراهی به آنان فرصتی برای عاشق شدن  اما خطا نکردن بدهیم تا خودشان به مسیر واقعی زندگی خویش دست یابند و از اجبار و لج بازی با آنان بپرهیزیم گاهی اوقات لازم است تنها جوانانمان را درک کنیم  .

 برای استحکام زندگی های آینده جوانان و نوجوانان و آینده سازان جامعه باید آنان را بامفاهیم درست اخلاقی و دینی و عواقب رعایت نکردن این مفاهیم در رفتارهای روزمره اجتماعی  آشناکنیم و اگر این کار را به خوبی انجام دهیم دیگر نیازی نیست برای آینده آنان نگران باشیم و تنها کافی است به آنان فرصتی برای زندگی و عاشقی بدهیم.

 

حرفهایی برای نگفتن


مردی سیاه رو و مردمانی که از نبود او شیون می کنند اما باز زندگی را می چرخانند و ثانیه ها پشت هم می دوند و دقیقه ها بدون ماندلا ثبت می شود حتی در دیاری که فرسنگها  دورتر به شهربندی در استان خود رسیده است استانی که در گیر مشکلاتی عظیم تر از این هم هست.

ثانیه ها را پشت هم خط بزن اگر نمی توانی درد کوچه ها را بنویس خالکوبی شانه های پسر را که دیشب اسم کسی را نوشت و صدای سیلی روی گونه هایش را ثبت کن،سبد سبزی زنی که از فرط سرمادر کوچه ها یخ زده را تصور نمی توانی کرد ،روی پل جای خالی امیر حسین و صدای آمبولانس و محل قرار...

همه اینها دردهای کنونی است حال ،بودن و نوشتن ،روزمرگی و انسانهایی که می روند و در تاریخ می نشینند و کسانی که هستند و مانند این فرد نمی زیند و وسعت دید اندکی دارند  .

  وسعت دید اندک، گرفتار شدن در تبعیض، ،بی عدالتی،فقر ، تخلیه و هدایت  نشدن احساساتی که می تواند برای جامعه مخرب باشد.فضای کنونی جامعه باید این اجازه را به افراد بدهد که هر کس فرصت ابراز وجود داشته باشد هر کس بتواند وابسته به نیازهای مورد نظردر چارچوب معقول و پذیرفته شده  به ابراز وجود خویش بپردازد .

جامعه ای که در حد انفجار است اگر این موقعیت ابراز وجود را به صورت کنترل و هدایت شده پیدا نکند به وضعیت وخیم تر از اکنون می رسد و به رفتارهایی روی می آورد که با هیچ عذر خواهی نمی توان آن نا بهنجاری را پاک کرد.

و در خود افرادی را پرورش می دهد که به انتقام گیری فردی روی می آورند با کوچکترین برخورد بدترین واکنش را انجام می دهند.

همه جوانان ،نوجوانان و یا حتی بزرگسالانی که در دوران نوجوانی خود فرصتی برای برآوردن هیجانات و آروزهای برآورده نشده خود نیافته اند باید فرصتی یابند تا به صورت بهنجار و کنترل شده و قطره ای بتوانند فرصتی برای ابراز و نشان دادن توانمندی های بالقوه  و تخلیه و هدایت هیجانات و یا رفتارهای مورد پسند و مقبول خود را بیابند تا هیجانات آنان به صورت مخرب در سطح جامعه پخش نشده و به صورت عمومی منتشر نشود.

جامعه ای که قدرت انتخاب زیادی برای گذران لحظات شادی و نشاط نداشته باشد و مدام در بمباران اخبار منفی قرار گیرد به مرور زیر فشار قرار گرفته و دست به اعمال غیر قابل پیش بینی می زند .

حال که مدتی است آرامش به فضای عمومی جامعه رسیده است بهتر است فکری برای تخلیه و هدایت هیجانات جوانان و نوجوانان و حتی بزرگسالانی که آرزوهای برآورده نشده جوانی شان را در دل دارند کرد تا فضاهای سالم برای آینده سازان و نسلهای روبه ظهور و رشد میهن اسلامیمان فراهم شود.